نقد
در لغت به معنای جدا کردن سره از ناسره، دینار از درهم، تمییز دادن خوب از بد،
آشکار کردن معایب و محاسن سخن، نوشته و اثر، اعم از نظم و نثر و ... است. بنابراین
و برخلاف تصور رایج، نقد، تنها به معنای عیب جویی و برجسته کردن خطاها و بدیها
نیست بلکه در یک نقد منصفانه باید معایب و محاسن اشیا ، پدیدهها وعملکردها با هم و در کنار
هم مورد تحلیل و ارزیابی قرار گیرند.
انتقاد
باید در چهارچوب روش نقد انجام گیرد و منتقد نباید بدون آگاهی کامل از ویژگیها یی
که نقد بر محور آن شکل می گیرد، از کسی یا چیزی انتقاد کند. انتقاد کردن در واقع یک کار تخصصی است. لذا وارد شدن افراد در
تمامی حوزههای نقد، یک امر باطل و و غیراصولی است. برای مثال: متخصص ِ نقد طلا:
زرگر، مس: مسگر، آهن: آهنگر، درهم و دینار: صراف و آثار ادبی اعم از شعر و نثر و
... ادیب و نویسنده است. تعیین عیار طلا در تخصص آهنگر و ارزیابی درجه خلوص آهن
در حیطه صلاحیت یک زرگر نیست. همچنین است آثار ادبی، یک شاعر در فن شعر صاحب نظراست و کمتر شاعری میتواند در حوزه داستاننویسی نیز تبحر داشته باشد. یک داستاننویس
هم ممکن است در عین حال شعر هم بسراید، اما این یک قاعده کلی نیست و جزء
استثنائات است. به بیان روشنتر کمتر کسی میتواند ادعا کند که در تمامی
حوزهها و فنون صاحب نظر بوده و قادر است دربارهی هر موضوعی اظهار نظر کند. منتقد همچنین باید برای هر یک از نقدها و تحلیلهای خود دلایل و مستندات
ارایه کند. اعمال نظر شخصی و سلیقهای و اصرار در صحت نظر در نقدها مردود
و مغایر با روش نقد است.
ابزار زرگر برای تعیین عیار طلا، سنگ محک و مادهی
شیمیایی مخصوص است. وسیلهی اثبات درستی و نادرستی یک نوشته یا اثر منابعی است که
سندیت آنها مقبول نظر کارشناسان فن بوده باشد. نقدها باید با متانت و حفظ حرمت و
کرامت انسانی طرفین انجام پذیرد.
صحنهی نقد نباید به میدان مجادله و ستیزهجویی
تبدیل شود و هرکس بکوشد رأی و نظر خود را به زور به دیگری تحمیل کند. نقد
خیابان یک طرفه نیست. نقد شونده نیز حق دارد با ارائهی دلایل کافی و مستدل از رأی
و نظر خود دفاع کند و درستی آن را به اثبات برساند.
موضوع
دیگری که لازم است در بحث نقد و نقادی بدان پرداخته شود، فقدان روحیهی نقدپذیری
در افراد است. باوجود اذعان به سازنده و مفید بودن نقد و نقادی، شمار کثیری از
افراد از آن گریزانند . برنتابیدن نقدِ دیگران ما را
از پویایی و شکوفایی لازم باز می دارد و عیب و حسن ما را در هالهای از ابهام
فرومیبرد. مواردی از فقدان روحیهی نقدپذیری در جامعهی ما خود را در
روابط اعضای خانواده نشان میدهد. مقولهی پدرسالاری یا فرزند سالاری در خانوادهها
از فقدان روحیهی نقد پذیری ناشی میشود. در بسیاری از خانوادهها بهجای اینکه
اعضای خانواده دربارهی موضوعات و مسایل خانوادگی باهم صحبت کنند و مشکلات خود را
با بحث و گفتوگو حل کنند، خود را حق مطلق میدانند و میکوشند حرف خود را به هر
نحو ممکن به کرسی بنشانند. بدیهی است تا زمانی که مقولهی نقدپذیری در جامعهی ما
نهادینه نشود و افراد خود را داوطلبانه در معرض نقد قرار ندهند، انتظار رفع مشکلات
و پویایی و شکوفایی جامعه انتظاری است عبث و ناشدنی
من با نظر شما موافقم و از اینکه در انجمن نویسندگان مراغه نگارنده ها هر از چند گاهی از روی عناد به مقاله های همدیگر نقدهای غیر منصفانه انجام میدهند گله دارم. برخی از افراد آشوبگر و حسود چنان ایراداتی میگیرند که خود ایرادات آنان توام است با مشکلات ساختاری و ادبی. بیشتر دوستان مغرورند همدیگر را بر نمی تابند. برخی میخواهند فقط سخنی بگویند و ابراز وجود کنند و وقتی نقد شونده آن همه جفا در حق مقالهی خویش میبیند بخاطر آنکه نگویند ایشان از نقد شدن میترسد مجبور است به نقدهای غیر علمی آنان گوش دهد و لب به گله نگشاید. انجمن تابع قانون خاصی نیست بی سوادی بر جو انجمن سایه انداخته است. در حال این مقاله هم مانند سایر مقالات حضرتعالی حاوی نکات خوبی است. پیروز باشید.