یادآوری:
درقسمت شانزدهم این یادداشت ها از شگفتیهای انتخابات در شهر هرت سخن گفتیم و با بیان اینکه داوطلبان شرکت در این ماراتن نفسگیر، مجبورند از هفتخوان پر پیچ و خم و پر فراز و نشیبی عبور کنند و تا رسیدن به خط پایان این مسابقه مراحل سخت و طاقت فرسایی را پشت سر بگذارند; آنان را تا انتهای خوان پنجم همراهی کردیم و با هم به ابتدای خوان ششم رسیدیم.
خوان ششم یکی از صعب العبور ترین و پرهزینه ترین مراحل، در هفت خوان انتخابات شهر هرت، است. گذشتن از این مرحله هفت شبانه روز به طول میانجامد و نامزدها از اولین دقایق شروع این مرحله تا واپسین لحظات آن، خورد و خواب را بر خود حرام می کنند و برای گذشتن از آن همه توش و توان خود را به کار می گیرند تا بلکه بتوانند پیشاپیش رقبای خود به خط پایانی برسند.
خوان ششم در واقع فرصتی است که نامزد ها بتوانند در چارچوب مقررات معین، برنامهها و اهداف خود را در چهار سال پیش روی به اطلاع مردم برسانند. تبلیغات در شهر هرت، هم فال است، هم تماشا. یک هفته ای که برای تبلیغات نامزدها معین شده است جوش و خروش زاید الوصفی فضای شهر را در بر میگیرد و هر یک از نامزدها با تجهیز و راه اندازی تیمهای چند ده نفره به اصطلاح تبلیغاتی و گسیل کردن آنان به کوچه و خیابان، در مقابل همدیگر صف آرایی میکنند و با به کارگیری انواع ابزارهای تبلیغاتی به زعم خود، میکوشند برتری خود را در عرصه کارزار انتخاباتی به رخ رقبا بکشند و به عبارتی هل من مبارز بطلبند.
از اولین دقایق شروع هفته تبلیغات تا واپسین لحظات آن، باران پوسترها، بنرها، عکس ها و تراکت های نامزد ها در رنگ ها، طرح ها و اندازه های گوناگون، در سطوح مختلف شهر، باریدن می گیرد و فضای شهر به عروس هزار چهره ای تبدیل می شود که هر موی آن ساز دیگری می نوازد.
با وجود اختصاص مکانها و تابلوهای معین، برای نصب ابزارهای تبلیغاتی جایجای و نقطه نقطه شهر از در و دیوار اماکن عمومی و خصوصی گرفته تا تیرهای چراغ برق، تابلوهای راهنمایی و رانندگی، ظروف زباله، صندوق های صدقات و هر آنچه که در دسترس باشد با این ابزارها پوشیده می شود و در این حرکت بیرویه و ناخوشایند حتی به درختان، هم رحم نمی شود و تیم های تبلیغاتی عکس ها و پوسترهای نامزدها را علاوه بر تنه درختان از شاخ و برگ این سبزینه های بی زبان، آویزان می کنند و با این کار افزون بر ایراد خسارت به اموال و املاک عمومی و خصوصی، موجبات آلودگی محیط زیست و کراهت چهره شهر را فراهم میآورند.
و اما به موازات این خرابکاریها، بازار ریخت و پاش ها و بذل و بخشش ها و هدیه دادن ها و دست و دل بازی ها داغ می شود و شیفتگان قدرت! با راهاندازی مجالس مهمانی و دعوت از مردم برای صرف شام و ناهار، از فرصت. استفاده میکنند و با زدن لاف خدمت و دادن وعده های فریبنده و چه بسا مبالغه آمیز، و عده هایی که نه در حیطه وظایف و اختیارات آنان و نه در حد توانشان است، میکوشند به زعم خود رای مردم را با یک وعده غذا و چند وعده دل خوش کنک معاوضه کنند!
برخی از نامزدها با صرف هزینههای میلیاردی در فرآیند انتخابات مردم را حیرت زده می کند و همه از هم میپرسند: راستی منبع تامین این پولها کجاست؟ و با چه هدفی هزینه می شوند؟ در شرایطی که حقوق دریافتی هر یک از منتخبان در طول چهار سال، حتی به یک درصد هزینه های انتخاباتی نمیرسد، فلسفه و چرایی این ریخت و پاش ها چیست؟ و آنان این هزینهها را از کجا و چگونه جبران خواهند کرد؟! آیا جز این است که دغدغه جبران این هزینه ها، مجال هر گونه انجام وظیفه و رسیدگی به مشکلات حوزه انتخابیه را از آنان سلب و در گرداب زد و بندهای سیاسی و اقتصادی غرقشان خواهد کرد؟ اگر برخی از نامزدها مدعیاند که این هزینهها توسط حامیان شان تامین می شود، با فرض صحت این ادعا حامیان، این پولها را با چه هدفی هزینه میکنند و نامزدها دین خود را در قبال این خدمت چگونه و از چه راهی جبران خواهند کرد؟ راستی شما پاسخ این پرسش ها را می دانید؟
در قسمت هجدهم این یادداشتها همراه منتخبان، به خوان هفتم خواهیم رفت.
وقتی دو سه نفر یا بیشتر در جایی گرد هم می آییم، پس از خوش و بش و چاق سلامتی نسبتا طولانی، سر درد دلهایمان باز میشود و شروع می کنیم به برشمردن مشکلات و نارسایی ها و تشریح و توضیح وضعیت نابسامان شهر و دیارمان و از اینکه مراغه با وجود پیشینه دیرینه و درخشان تاریخی و فرهنگی و ظرفیت ها و پتانسیل های فراوان، در مقایسه با سایر شهرها در اغلب حوزهها و بخشها در رتبه پایین تری قرار گرفته است آه و ناله سر میدهیم، به زمین و زمان نفرین می فرستیم و در نهایت همه کاسه کوزه های عقب ماندگی ها و توسعه نیافتگی های شهرمان را بر سر مسئولانمان، می شکنیم و آنان را به اتهام ناکارآمدی، کم کاری و بی مسئولیتی به باد انتقاد می گیریم و آنگاه که احساس میکنیم که دیگر حرفی برای گفتن نداریم از همدیگر جدا می شویم و هر یک از سویی به دنبال کار خود میرویم. همین عده وقتی برای دومین و یا چندمین بار به هم می رسیم و یا در کمپها و گروههای مجازی حضور به هم می رسانیم، همان حرف ها و درد دل ها را که در دفعات پیش و پیشین بازگو کرده بودیم عیناً و به صورت کلیشهای تکرار می کنیم و بی آن که از این صحبتها نتیجه ای بگیریم، مانند دفعات قبل و ما قبل از هم خداحافظی میکنیم تا روزی دیگر و جمعی دیگر و این رشته سر دراز دارد...!
چرا ما از بحث ها و درد دل های خود به یک نتیجه منطقی نمی رسیم؟ چون این بحث ها همیشه تک بعدی و بدون در نظر گرفتن رابطه علت و معلولی است. همان طوری که در سطور بالا اشاره شد ما در بحث های خود همه مشکلات و نارسایی های مبتلا به شهرمان را به کوتاهی ها و بی مسئولیتی های مسئولان نسبت می دهیم; اما آنچه همیشه در این گفت و گوها مغفول میماند بحث علت هاست. ما هرگز به این مسئله نمی پردازیم که یکی از اصلی ترین دلایل کوتاهی مسئولان در انجام وظایف خود فقدان یک سیستم منسجم نظارتی در کار آنان است و تا زمانی که این سیستم در نظام اداری ما به مفهوم واقعی کلمه مستقر و نهادینه نشده است، انتظار اصلاح امور امریست بیهوده و عبث. افزون بر ضرورت اعمال نظارت از سوی نهادهای نظارتی و مدیران فرادست در کار مسئولان، مردم نیز باید با استفاده از ساز و کارها و مکانیزم هایی که در اختیار دارند در کار مسئولان نظارت کافی و وافی داشته باشند.
قوانین موجود، این حق را به مردم می دهد که از مسئولان خود بخواهند اطلاعات لازم درباره تصمیمات و مصوبات، ریز دخل و خرج ها و عملکردهای خود را در اختیارشان قرار دهند و آنها را به طور مستمر و شفاف در سطح عمومی منتشر کنند
یکی از این قوانین قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات است. طبق مندرجات ماده ۲ این قانون "هر شخص ایرانی حق دسترسی به اطلاعات عمومی را دارد، مگر آنکه قانون منع کرده باشد." ( منظور از منع قانونی در این ماده دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده و اسرار دولتی است. )
در ماده ۵ این قانون آمده است: "موسسات عمومی مکلف هستند اطلاعات موضوع این قانون را در حداقل زمان ممکن و بدون تبعیض در دسترس مردم قرار دهند"
تبصره: "اطلاعاتی که متضمن حق و تکلیف برای مردم است باید علاوه بر موارد قانونی موجود، از طریق انتشار اعلان عمومی در رسانه های همگانی به آگاهی مردم برسد." طبق مندرجات ماده ۷ این قانون: " موسسه عمومی نمی تواند از متقاضی دسترسی به اطلاعات هیچگونه دلیل یا توجیهی برای تقاضای خود مطالبه کند."
بر اساس مفاد ماده ۱۱ قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات: "مصوبه و تصمیمی که موجب حق یا تکلیف عمومی است، به عنوان اسرار دولتی نمی باشد و انتشار آن ها الزامی خواهد بود." همچنین طبق مندرجات اصل هشتم قانون اساسی: در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همگانی و متقابل برعهده مردم نسبت به یکدیگر دولت نسبت به مردم مردم نسبت به دولت است بر اساس این اصل نیز مردم میتوانند در جایگاه آمران به معروف و ناهیان از منکر پیگیری های لازم را در راستای نظارت و کنترل کار کرد های مسئولان انجام دهند و در صورت مشاهده هر گونه انحراف از ناحیه آنان اقدامات بازدارنده را انجام دهند.
حمید شکری معاون استاندار و فرماندار شهرستان ویژه مراغه نیز در نشست شورای اداری روز پنجشنبه مورخه ۱۲/ ۷/ ۹۷ ضمن تاکید بر ضرورت تلاش بیشتر مسئولان در ارائه خدمت صادقانه و بی منت به مردم و اهتمام در تحقق توسعه پایدار مراغه از آنان خواست که با استفاده از ظرفیت های مطبوعات محلی گزارش عملکرد خود را به طور منظم و شفاف به مردم ارائه دهند و پاسخگوی درخواستهای آنان باشند.
از این بحث نتیجه می گیریم که باید به جای اتلاف وقت و انرژی خود در بحث ها و گفت و گو های تکراری و در عین حال بی حاصل، تمام هم و نیروی خود را در امر نظارت در کار مسئولان متمرکز کنیم و آنان را در صورت مشاهده هرگونه انحراف احتمالی از وظایف شان مورد بازخواست قرار دهیم.
بر اساس اصل پنجاهم قانون اساسی: "در جمهوری اسلامی، حفاظت محیط زیست که نسل امروز و نسل های بعدی باید در آن حیات اجتماعی رو به رشدی داشته باشند، وظیفه عمومی تلقی می گردد. از این رو فعالیت های اقتصادی و غیر آن که با آلودگی محیط زیست یا تخریب غیر قابل جبران آن ملازمه پیدا کند ممنوع است."
طبق تعریف: محیط زیست به محیطی گفته می شود که زندگی در آن جریان دارد. محیط زیست تنها خانه، روستا، شهر و کشور نیست; بلکه تمامی گستره کره زمین را شامل می شود. کره ای که به کلیه موجودات زنده اعم از: انسان، حیوان و گیاه تعلق دارد و در هر نقطه ای از آن نقصانی پدید آید، کل جمعیت جهان و کل چرخه زندگی را تحت تاثیر قرار می دهد.
طبق نظر کارشناسان: "کاهش غلظت لایه اوزون، و ایجاد شکاف یا حفره در آن، در فراز قطب جنوب، آب و هوای کره زمین را تحت تاثیر قرار داده و موجب شده است که بسیاری از نقاط جهان گرم و بخش هایی از نیمکره جنوبی به شدت سرد شود."
بر اساس نظر دانشمندان: "مهمترین عواملی که موجب کاهش غلظت لایه اوزون و ایجاد شکاف در آن شده است: استفاده نا محدود از سوخت های فسیلی برای تولید برق و به حرکت درآوردن ماشین آلات صنعتی، افزایش سوخت خودروها، استفاده بیرویه و کنترل نشده از کودهای شیمیایی و سموم دفع آفات نباتی، کپسولهای آتش نشانی و دهها علت و علل دیگری است که انسان ها دانسته و ندانسته از این طریق گور خود را میکنند و بقا و دوام گونههای گیاهی و جانوری را به مخاطره می اندازند."
یکی دیگر از عواملی که سلامت محیط زیست را با تهدید جدی مواجه می سازد: تولید، مصرف و رها کردن میلیونها تن آلاینده های پلاستیکی در طبیعت توسط ما انسان هاست.
طبق آمارهای موجود: "تنها در ایران سالانه ۲ میلیون و ۱۰۰ هزار تن مواد پلاستیکی در طبیعت رها می شود و اگر بدانیم تجزیه این مواد در طبیعت به ۱۰۰ تا ۱۰۰۰ سال زمان نیاز دارد آن وقت است که به عظمت فاجعه زیست محیطی پی خواهیم برد. همچنین اگر بدانیم که اخیراً رد پای مواد پلاستیکی در خون انسان ها و گونه های جانوری دیده شده و آنان را به نوعی مرگ مخفی دچار کرده است، هرگز از این مواد برای رفع انواع نیازهای زندگیمان استفاده نخواهیم کرد. مصرف بیرویه و رها کردن بی ملاحظه و بیحساب و کتاب این مواد در طبیعت افزون بر اینکه محیط زیست ما را به سمت و سوی تخریب و نابودی کامل سوق میدهد و زندگی نسلهای آینده را با مخاطرات جدی مواجه میسازد، ضرر و زیان قابل توجهی به اقتصاد و منابع مالی ما وارد می سازد.
عامل موثر دیگر در تخریب محیط زیست و آلودگی زیست محیطی: رها شدن پساب کارخانجات و فاضلاب های خام در طبیعت به ویژه رودخانه ها، دریاچه ها، دریاها، زمین های کشاورزی و فضاهای عمومی است. تداوم این روند افزون بر آلوده کردن محیط زیست و تهدید سلامت انسان ها و از بین بردن گونه های جانوری و گیاهی، سالانه سطوح قابل توجهی از زمینهای کشاورزی و منابع طبیعی را تخریب و از حیز انتفاع خارج می سازد.
متاسفانه صاحبان برخی از کارخانه ها، با به رخ کشیدن این مسئله که "برای شماری از بیکاران فرصت شغلی ایجاد میکنند، از تهیه سامانه های بازیافت پساب ها، طفره می روند و از این طریق سلامت محیط زیست را به مخاطره میاندازند. قابل تامل اینکه: وقتی مردم و سمن های زیست محیطی و صاحبنظران به تداوم این روند اعتراض میکنند; از سوی برخی از مسئولان و حتی مردم به مخالفت با تداوم کار آن واحد و به تعطیلی کشاندن آن، متهم، و انگ غرض ورزی بر پیشانی شان می نشیند; درصورتی که در این وانفسای بیکاری، هیچ کس، با تعطیل شدن هیچ کارخانه یا واحد تولیدی موافق نیست و نمی خواهد با این اتفاق، شماری از شاغلان در این واحد ها از کار بیکار شوند; بلکه اعتراض به تداوم وضعیت موصوف از سر خیر خواهی و در راستای عمل به وظیفه انسانی است. ادامه دارد