بقول داش مشدی ها: بابا ایول، واقعاً که ایول! جناب کشک ساب!، شما بجای اینکه بنده را به ادامه ی راهی که درپیش گرفته ام دلگرم کنید، برایم آیه ی یأس می خوانید؟!.راستی چه کسی به شما گفته است که من از وراجی ها، یابه قول حضرت عالی مهمل بافی هایم طرفی نبسته ام ونتیجه ای نگرفته ام؟!
- راستی چه خوب بوداگر: یکی پیدا می شد وبه نویسنده ی پرحرف وپرتوقع این ستون می گفت: آقای محترم، توراخدا حیف ازاین کاغذنیست که سیاه می کنی؟. اگر دلت به کاغذ نمی سوزد، حداقل به وقتی که تلف می کنی بسوزد. به انرژی که مصرف می کنی بسوزد. آخر تاکنون ازاین همه وراجی ومهمل بافی چه طرفی بسته ای؟ سالهاست که یکریز می نویسی، سالهاست که نقد میکنی، سالهاست مشکلات شهررا ردیف می کنی. سالهاست به مسئولان هشدار می دهی. سالهاست ازمسئولان درخواست می کنی، سالهاست ناله ی چه خوب بود، چه خوب بود سرمی دهی... اما کوگوش شنوا؟. کوآن یکنفری که با دوکلمه ی ناقابل دررد یاقبول مهملات توچیزی بگوید یا بنویسد؟ تا حداقل ، دلت به این خوش باشد که یکی نامه ات راخوانده، یکی حرفت را شنیده، یکی خوشش آمده، یکی بدش آمده... ومگرنه اینست که هرسلامی علیکی دارد وهرپیامی پاسخی؟باورکن، اگر من بجای توبودم؛ قلم را می بوسیدم ومی گذاشتم کنار ومنبعد بجای نوشتن ونقد کردن می رفتم کشکم را می سابیدم. (کشک ساب!)
به این شهروند عزیز بایدگفت:این موشهایی که من دیده ام؛ گربه که سهل است، پلنگ هم جلودارشان نیست!. آنهاباآن بُرز وبازوئی که به هم زده اند؛ ازفیل باج سبیل میگیرند. چه برسد به گربه! بله شهروند عزیز، حق کاملاً باشماست. موشهای شهرماجسارت رابه جائی رسانده اند که درروز روشن ازمقابل شهرودان رژه میروند وگاهی به آنها دهن کجی میکنند! تعدادآنهاهم؛ چشم نزنی، آنقدرزیاداست که به شماره نمی آیند. امااینکه چراآنها آزادانه ،درنقاط مختلف شهرتردد میکنند وبرای خودشان حدومرزی نمی شناسند، دلایل متعددی داردکه ازآن جمله میتوان به مواردزیر اشاره نمود. 1-شهرداری درجایگاه پرچمدارمبارزه ی باموشها وجانوران خطرناک، ضمن امضاء امان نامه برای آنها، محل های امن ومناسبی رابرای زندگی وزاد وولدشان تدارک دیده است که بعنوان نمونه میتوان ازبستررودخانه صافی چای، جوب های کنارخیابانها، زیرپلها ودکه های روزنامه فروشی واراضی بی دروپیکر وبلاتکلیف رها شده درجای جای شهرمان نام برد.2- سازمان حفاظت از محیط زیست بااستنادبه قانون؛ صیانت از موجودیت گونه های جانوری، آنها رادرلیست جانوران مفیدوبی آزار،ثبت وبرایشان شناسنامه معتبرصادرنموده است!. 3-سازمان حمایت ازحیوانات، باتاکید برضرورت رعایت حقوق فردی و اجتماعی حیوانات، آنهارادرکنف حمایت خود قرار داده و احدی حق ندارد به آنها بگوید: بالای چشمتان ابروست! وبالاخره شبکه بهداشت ودرمان که طبق قانون، فقط مجازاست:به تخلفات بهداشتی کسبه وبازاریان، آن هم درچهاردیواری محل کسب آنها رسیدگی کند، ازدخالت درکارموش ها ودست فروش های متخلفی که سلامت وبهداشت جامعه راآشکارا موردتهدید قرار میدهند، معاف شده وبه آنها اجازه داده است؛ نقش موثرخودرا درانتشاروانتقال انواع ویروسها وبیماریهای خطرناک بخوبی ایفا کنندو...بااین حال شماشهروندعزیزخودتان راجای بنده بگذارید وبفرمایید؛ چگونه میتوان بااین موشها ی عزیز دردونه به مقابله برخاست؟!.
- راستی چه خوب بوداگر:نویسنده ی محترم این ستون؛ بجای اینکه مدام، پاتوی کفش این وآن بکنند، یاعملکرد شفاف وبی عیب ونقص! مسئولان رازیرذره بین نقدببرند وبقول معروف درکارشان موش بدواند!... چندکلمه ای هم، درباره ی موش های فربه و چاق وچله ی شهرمان، که دریک مصاف نابرابر، با گربه های پرمدعا ودرعین حال ناتوان این شهرچیره شده اند وآنهارا تاپشت خاکریزها پس زده اند واینک فارغ ازهرگونه تعاقب وتعارض، نقاط حساس شهررا به اشغال خوددرآورده اند وگاهی برای خودنمائی وعرض اندام گروه، گروه ازمقابل شهروندان رژه میروند وباپرورئی تمام به هرسوراخ، سمبه ای سرک میکشند ونه تنها به بقال وعطار که به نجارهم رحم نمی کنند وآسایش و بهداشت وسلامت مردم را درمعرض تهدید جدی قرارمیدهند... چیزی می نوشتند ودرجهت مقابله ی باآنها، راهکارمناسبی ارائه میدادند. (یک شهروند)