نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

شگفتی های شهر هرت، قسمت بیست و دوم


 بدوا لازم می دانم از وقفه ای که بعضاً در امر نگارش و چاپ این یادداشت‌ها رخ می‌ دهد، از مخاطبان عزیزم به ویژه آنانکه به وسیله نامه و تلفن و تلگرام و پیغام و پسغام، اینجانب را مورد لطف و مرحمت خود قرار می‌ دهند، عذرخواهی کنم. واقعیت این است که بخشی از گناه این وقفه ها از خود بنده است که بنا به عللی از جمله:  تنبلی، کسالت و بی حوصلگی نمی توانم به طور منظم بنویسم و برای چاپ آماده کنم. بعضی مواقع هم روزنامه در چاپ به موقع یادداشت ها کم لطفی می کند و در آن یک وجب جایی که در یک گوشه روزنامه برای چاپ این مطالب اختصاص داده است، مطالب دیگری را که به صلاح و صرفه روزنامه نزدیک تر است، چاپ می کند؛  به طوری که یادداشت های بنده گاهی هفته ها در کارتابل روزنامه انتظار می‌کشند؛ تا کی لطف مدیر مسئول محترم شامل حالشان شود و دستور چاپ آنها را صادر کنند.

 حال که صحبت از روزنامه به میان آمد، بهتر آن دیدم که این قسمت را به ارائه تصویری موجز و مختصر از مشکلات و محدودیت های مطبوعات شهر هرت، اختصاص دهم؛  تا خوانندگان عزیز ببینند که در این عرصه چه می گذرد.
 روزنامه های سراسری و استانی اکثراً و نشریات محلی عموما، خود اتکا هستند و دولت محترم به جز پشیزی ناقابل برا ی برخی از آنها که در مقابل هزینه های مختلف شان به اندازه  قطره ای از دریا هم نمی‌ شود، از آنها حمایت نمی‌کند. این نشریات ناچارند، هزینه های گوناگون خود را از راه چاپ انواع آگهی ها از جمله: آگهی های تبریک و تهنیت، تشکر و قدردانی، ترحیم و تسلیت و یا تبلیغ فرآورده های فلان شرکت و خدمات فلان موسسه و بالاخره رپرتاژ آگهی تامین کنند. به همین علت اغلب، از محتوا خالی و صرفاً به آگهی نامه و به قولی روزی نامه تبدیل شده اند.
 امروزه این روند در بیشتر نشریات به ویژه نشریات محلی نهادینه شده و با انتخاب یا انتصاب یک نفر در رده های مختلف اداری و یا موفقیت یک فرد در فعالیت های ورزشی و علمی سیل آگهی‌های تبریک و تهنیت،  یا تشکر و قدردانی و نیز با مرگ یک نفر به ویژه اگر فردی سرشناس یا وابسته به شخصیت های سرشناش باشد، باران آگهی های تسلیت، در کنار آگهی های تبلیغاتی  شرکت‌ها و موسسات، به صفحات این نشریات سرازیر می‌شود.
 با مروری در صفحات این قبیل نشریات، می بینیم که در آنها جای هرگونه مطلب انتقادی، اجتماعی، تحلیلی و حتی اغلب، خبر، خالی است و اگر گاهی خبری یا گزارشی در این صفحات به چشم می‌خورد، از سایت ها و خبرگزاری ها کپی شده و بدون کوچکترین تغییری در تیتر و محتوا،  در این صفحات منعکس می شود.
 شماری دیگر از مطبوعات، هم به منظور تامین نیازهای مالی خود و برای اینکه بتوانند سرپا بایستند،  به ارگان، و به عبارتی بلندگوی تبلیغاتی برخی از دستگاه‌های اداری تبدیل شده و دربست در اختیار آنها قرار گرفته‌اند.
 بیشتر نشریات محلی به استثنای چند مورد که با مجوز رسمی فعالیت می‌کنند  بقیه در قالب ویژه نامه و یا ضمیمه روزنامه های استانی و سراسری به فعالیت خود ادامه می‌دهند و اغلب عنوان نمایندگی این روزنامه ها را با خود یدک می کشند.
 گردانندگان نشریات مورد اشاره اغلب حرفه ای نیستند و بیشتر آنان را جوانانی تشکیل می‌دهند که از فرط بیکاری و با هدف تامین هزینه های زندگی به ناچار به آن روی می‌آورند; غافل از اینکه درآمد حاصل از این فعالیت‌ها با وجود سختی کار، حتی به اندازه پول تو جیبی که معمولا والدین به عنوان هفتگی به فرزندان خود می دهند،  نیست. به همین علت فعالیت برخی از آنان مقطعی و زودگذر بوده و پس از چند هفته یا چند ماه فعالیت بی حاصل، در این عرصه ترجیح می‌دهند عطایش را به لقایش ببخشند و به دنبال کار دیگری بروند.
 در مجموع می‌توان گفت که وضعیت روزنامه و روزنامه‌نگاری در شهر هرت، به هیچ وجه رضایت بخش نیست و به همین علت، به یک خانه تکانی و ساماندهی اساسی توسط متولیان امر، نیازمند است. به امید آن روز.  ادامه دارد

شگفتی های شهر هرت، قسمت بیست و یکم

یاد آوری
 در بیست قسمت گذشته با سرک کشیدن به کوچه پس کوچه ها و سوراخ سنبه های شهر هرت، بسیاری از شگفتی های این شهر عجیب و غریب و استثنائی را به تصویر کشیدیم، با بسیاری از عادات، روحیات و خلقیات اهالی این شهر آشنا شدیم، از روحیه قانون شکنی و قانون گریزی، از وضعیت تاسف بار رانندگی، از عدم رعایت حقوق دیگران، از زیر پا نهادن قواعد و قوانین زندگی اجتماعی، از فقدان روحیه حق جویی و حق طلبی، از بی خیالی و بی تفاوتی این حضرات در قبال مسائل مهم اجتماعی و ده ها عادت و روحیه و اخلاق غیر اصولی و غیر استاندارد آنان سخن به میان آوردیم  و در نهایت با دستمایه قرار دادن انواع بی برنامگی ها و بی مسئولیتی ها، تصمیمات هرتی و هردمبیلی، شل کن سفت کن در آوردن مسئولانش در بیشتر زمینه ها... به قسمت بیست و یکم این یادداشت ها رسیدیم.

 در این قسمت می پردازیم به باز کاوی و بازنمایی یک نمونه دیگر از بی خیالی ها و بی تفاوتی های اهالی این شهر در قبال یک رخداد مهم و یک واقعیت تلخ اجتماعی و شرح پیامدهای آن برای این بزرگواران.
 مدتهاست که خبر بروز پدیده خشکسالی و واقعیت تلخ کمبود آب در شهر هرت در بوق و کرنا دمیده می شود; اما دریغ که با وجود همه هشدارها و اعلام خطر ها درباره این رخداد مهم و تاکید مؤکد بر  پیامدهای شوم و نامبارک آن، اهالی شهر هرت، این مایه حیات و سرمایه ارزشمند زندگی را در کمال بی خیالی و بی تفاوتی می ریزند و می پاشند و تلف می کنند!   ادامه دارد
 طبق نظر کارشناسان: "پدیده خشکسالی و کاهش چشمگیر نزولات آسمانی که از چند سال پیش شاهد آن هستیم تا چندین سال آینده نیز در شهر هرت، ادامه خواهد داشت" اکنون اثرات مخرب این پدیده در اشکال گوناگون مانند خشک شدن آب دریاچه ها و رودخانه ها، پایین آمدن سطح آب های زیرزمینی، فروکش کردن آب در پشت سدها و تبدیل بسیاری از باغات و کشتزار ها به کویر بی آب و علف، خودنمایی می‌کند؛; اما شهر هرتی ها بی خیال همه این واقعیت ها و پیامدهای آن، در مصرف آب در بخش های گوناگون به ویژه بخش کشاورزی به مفهوم واقعی کلمه اسراف می کنند.
 بنا به چند علت، از جمله: تداوم استفاده اغلب کشاورزان از روش های سنتی آبیاری و کاشت و برداشت انواع محصولات آبکی و در عین حال کم ارزش مانند: هندوانه، خربزه، پیاز و امثالهم در زمین های کشاورزی بیشترین حجم آب در این بخش هدر می رود. در شرایطی که برای فرآوری یک هندوانه چند کیلویی ده‌ها لیتر آب مصرف می شود; چند سالی است که این محصول در سطح گسترده‌ای از زمین‌های کشاورزی کاشته می‌شود و هزاران تن از آن به علت مازاد بر مصرف بودن در جالیز ها رها می شود و می پوسند و از بین می‌روند و تداوم این وضعیت کشاورزان بی‌برنامه و ناآگاه را از هستی ساقط می‌کند.
 در جوامعی که حساب و کتابی در کار است و دو دوتا می شود چهارتا، کشت و کار کشاورزان مانند شهر هرت، هرتی و هردمبیلی نیست; بلکه بر اساس برنامه‌ای منظم و حساب شده استوار است و بر همین اساس هیچ کشاورزی حق ندارد خارج از این برنامه در زمین خود چیزی به کارد. در تنظیم این برنامه فاکتورهایی چون استعداد زمین، شرایط آب و هوایی، حجم آب مورد نیاز برای فرآوری محصول، نیاز بازار و توجیه اقتصادی آن در نظر گرفته می‌شود و با اجرای صحیح و دقیق این برنامه، نه آب هدر می‌رود، نه محصول روی دست کشاورزان می‌ماند و نه مردم از کمبود محصول، رنج می‌برند؛ اما در شهرهرت، مثلا یک سال به اندازه‌ ای پیاز کاشته می شود که از فرط فراوانی هر کیلو به قیمت ۵۰۰ تومان عرضه می‌شود و سال بعد کشاورزان از ترس ضرردهی دیگر پیاز نمی‌کارند و در نتیجه قیمت این محصول از مرز ۶-۵ هزار تومان فراتر می رود و این رشته سر دراز دارد...
 متاسفانه اغلب دولتمردان شهر هرت، که جسم و روحشان با گل بی خیالی و بی تفاوتی سرشته شده است، به رغم آگاهی از این که شهر هرت، به سرعت به سمت و سوی بحران بی‌آبی سوق داده می‌شود، در قبال این رخداد مهم، به اصطلاح ککشان نمی گزد و آن چنان که باید و شاید احساس مسئولیت نمی‌کنند. گذشتن از این بحران و رسیدن به ساحلی بالنسبه امن، از یک سو مدیریت مدرن منابع موجود آب شامل: نهادینه کردن روشهای آبیاری پیشرفته، دست برداشتن از آبیاری سنتی و همچنین پرهیز از کاشت و برداشت محصولات آبکی و در عین حال کم ارزش را می‌طلبد و از دیگر سو ضرورت تفهیم قریب الوقوع بودن بحران بی آبی و تاکید بر الزامی و بلکه اجباری بودن صرفه جویی در مصرف آب و پرهیز از هدر رفت این ماده ارزشمند حیاتی را ایجاب می کند که امید است اهالی شهر هرت و مدیران ذی ربط با باز کردن چشم ها به روی واقعیت ها و درآوردن پنبه به بی خیالی و بی‌تفاوتی از گوش ها، واقعیت انکار ناپذیر بحران بی آبی را ببینند و بشنوند و باور کنند که این بحران هر لحظه به مرزهای خطر نزدیک تر می شود!  ادامه دارد...

شگفتی های شهر هرت، قسمت بیستم


 یکی دیگر از شگفتی های شهر هرت، حفاری های مداوم و چه بسا تکراری در سطح معابر این شهر و گسترش روز افزون دامنه آنها در ابعاد گوناگون است. ادارات و نهادهایی که اغلب، عنوان "خدماتی" را با خود یدک می‌کشند، از جمله: آب و فاضلاب، برق، گاز و مخابرات یکی از کارهای مهم شان در تمام فصول و ایام سال، کندن سطح معابر، در مناطق مختلف شهر هرت، در ابعاد کوچک و بزرگ و گاهی خیلی بزرگ به عناوین و بهانه های گوناگون است. اثار این حفاری ها به لطف و مرحمت مسئولان ذی ربط، گاهی هفته‌ها و ماه‌ها به حال خود رها شده و به صورت زخمی چرکین، در چهره تکیده شهر خودنمایی می کنند و احدی از مسئولان، مسئولیت بازسازی و ترمیم آنها را به عهده نمی گیرد; تا بلکه به قول معروف دستی از غیب برون آید و کاری بکند!
 آری! مسئولان این ادارات در کندن و خراب کردن و به هم ریختن، ید طولایی دارند; اما در پرکردن و بازسازی و اصلاح آثار به جای مانده از این حفاری ها دستشان به اندازه ای کوتاه است که حتی به بیل و کلنگ شان هم نمی رسد!
 چاله چوله های ناشی از این حفاری ها ها علاوه بر ایجاد مشکل و مزاحمت برای مردم و تبعات زیست محیطی آن، با ایجاد خطر برای عابران پیاده و سواره، به وسایل نقلیه آنان، خسارت‌های قابل توجهی وارد می‌سازد و هزینه‌های ناخواسته‌ای را به آنان تحمیل می‌کند و این در حالی است که از آنان به عناوین و اشکال گوناگون عوارض و مالیات دریافت می‌شود و در صورت تأخیر در پرداخت آن مبالغی به عنوان جریمه دیرکرد، به آنان تعلق می گیرد. این حفاری ها علی رغم واقعیت‌های فوق الذکر در شهر هرت، به‌صورت یک قانون نانوشته نهادینه شده و گویی هیچ اراده‌ای برای جایگزین کردن آنها با شیوه های نوینی که در بیشتر نقاط جهان معمول و متداول است وجود ندارد.
 کم و بیش می دانیم که در اغلب شهر های جهان که متأسفانه از یدک کشیدن عنوان شهر هرت، محرومند! سال‌هاست که با احداث راهروهای عریض و طویل زیرزمینی و هدایت انشعابات شهری به درون آنها، دیگر بیل و کلنگ ها را غلاف کرده‌اند و به سطح معابر فرصت دادند تا به راحتی نفس بکشند.
 اگر بهانه مسئولان حسابگر شهر هرت، برای تداوم این حفاری‌ها، این است که پول کافی برای احداث چنین راهروهایی را در اختیار ندارند باید به ایشان عرض کنیم که اگر اندکی حساب و کتاب سرشان بشود، هزاران برابر پولی را که برای احداث چنین راهروهایی لازم است، طی سالیان متمادی صرف کندن و پر کردن و باز کندن و باز پر کردن سطح معابر و تکرار این بازی بی قاعده کرده‌ایم؛  تا نشان دهیم که بیکار ننشسته ایم و به وظایف قانونی خود با جدیت عمل می کنیم!
 یکی می پرسید: " اینان در این چاله ها به دنبال کدامین گمشده ای می گردند که صدها سال است آن را پیدا نکرده‌اند؟!" کسی چه می داند شاید هم فلسفه و چرایی تداوم این جان کندن ها، ایجاد اشتغال برای بیکاران و رونق بخشیدن به کسب و کار مصالح فروشان، صاحبان ماشین آلات سنگین و در نهایت چاه کندن برای پول‌های بی‌زبان مردم و پر کردن جیب پیمانکاران باشد!

ادامه دارد

شگفتی های شهر هرت، قسمت نوزدهم

یادآوری:

 در دو سه قسمت گذشته با مشاهده تصاویر تاسف بار، از زور زدن های آزمندانه اغلب نامزدها در فرایند عبور از هفت خوان پرفراز و نشیب انتخابات شهرهرت، و ملاحظه ریخت و پاش ها و بداخلاقی های مفتضحانه آنان برای فتح خاکریزها و رسیدن به خط مقدم جبهه رقابت، نه تنها شگفت زده شدیم؛  بلکه دو تا شاخ به چه درازی از دو طرف سرمان در آوردیم و با ابراز تاسف از حرکت های بی رویه مدعیان خدمت! از مسئولان ذی ربط خواستیم: که با عبرت گرفتن از وضعیت موصوف، از تکرار آن در انتخابات آتی جلوگیری کنند...
 اما با پایان گرفتن این بازی بی قاعده، دفتر این بخش را در همین جا فرو می بندیم و در ادامه، طبق روال معمول،  به شرح شگفتی‌های دیگر شهر هرت، می پردازیم:

 فقدان و در خوش بینانه ترین حالت، ضعف فرهنگ زندگی اجتماعی در اکثریت قریب به اتفاق اهالی شهر هرت،  بی توجهی آنان به رعایت قوانین و تکالیف شهروندی، آن هم در شرایطی که به تاریخ و فرهنگ دیرینه و درخشان خود می‌بالند و بر همین اساس خود را یک سر و گردن بالاتر و برتر از دیگران می پندارند، یکی از شگفتی‌های این شهر است که حکایت آن شنیدنی است.
 یکی از بارزترین نمونه های ضعف فرهنگ زندگی اجتماعی در اهالی شهر هرت، عدم رعایت حقوق همسایگان به ویژه در زندگی آپارتمان نشینی است. اهالی این شهر با استناد و تاکید بر عبارت: من درآورده "چهار دیواری اختیاری" تصور می کنند که حق دارند و می‌توانند در محل سکونت یا کار خود دست به هر کاری بزنند! نمی‌دانم این عبارت جعلی و بی سر و ته از چه زمانی و توسط چه کسی وارد ادبیات شهر هرت، شده و با گذشت زمان این چنین در فرهنگ اهالی این شهر ریشه دوانیده است! اما هرچه هست مردم، در تحلیل و تفسیر این عبارت دچار یک اشتباه بزرگ شده‌اند و به معنی و مفهوم واقعی آن به درستی پی نبرده اند! هر چند واژه اختیاری در لغت به معنی: "آزادی عمل و انجام دادن کار به اراده خویش" است; اما باید توجه داشته باشیم که آزادی هم حد و مرزی دارد و هر عمل و ترک عمل، چه در عرف و اخلاق و چه در شرع و قانون به شرطی مجاز و مباح شمرده شده است که موجب اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی نباشد. این محدودیت در قانون اساسی و قوانین منبعث از آن به روشنی تبیین شده و قانونگذار با در نظر گرفتن مصالح و منافع عمومی به آن تاکید ورزیده است. در این جا توجه اهالی شهرهرت، را به مندرجات اصل چهلم قانون اساسی و ماده ۱۳۲ قانون مدنی جلب می کنم: طبق اصل چهلم قانون اساسی: "هیچ کس نمی تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر و یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد." در ماده ۱۳۲ قانون مدنی هم "حدود استفاده مالک از ملک خویش محدود شده و کسی نمی تواند در ملک خود تصرفی کند که مستلزم تضرر همسایه یا همسایگان شود" بنابراین کسی حق ندارد با استناد به عبارت بی سر و ته "چهار دیواری اختیاری" در محل زندگی یا کار خود پا را از دایره قواعد زندگی اجتماعی فراتر بگذارد. نه تنها قوانین و قواعد اجتماعی مردم را از استفاده نامحدود از ملک خود باز داشته و همگان را به رعایت حقوق همسایگان ملزم کرده است، بلکه شرع و  اخلاق نیز به این موارد تاکید ورزیده است.
 قبل از این هم طی یادداشت جداگانه‌ای متذکر شده ام که: "هر کس می‌تواند در چهاردیواری محل زندگی خود چهار دست و پا و یا کله پا راه برود، هر طور که می‌خواهد بنشیند و بخوابد، هر لباسی را که دوست دارد بپوشد، به هر شکلی که می‌خواهد آرایش کند، خودش را به هر شکلی که می‌خواهد در بیاورد و ده‌ها مورد مشابه دیگر که مجاز است انجام دهد; اما نمی تواند طوری فریاد بکشد که صدایش اعصاب همسایگان را به هم بریزد، حق ندارد صدای لوازم صوتی را به اندازه ای بلند کند که موجب سلب آسایش و آرامش همسایگان شود. همچنین مجاز نیست به این بهانه که مالک و صاحب اختیار ملک خویش است طوری در واحد مسکونی خود راه برود که صدای پایش خواب و راحت را از همسایه طبقه زیرین برباید. یا به بهانه استقبال و بدرقه مهمان، در ساعات مختلف شبانه روز صدای خود را طوری بلند کند که همسایگان را آزار دهد. یا از آن به عنوان محل کسب و ارائه خدمات و حتی آموزش استفاده کند. و یا در چهاردیواری خود بساط لهو و لعب بگستراند. و ده‌ها نمونه دیگر از انواع مزاحمت‌ها و آزار و اذیت هایی که در قانون و شرع و عرف و اخلاق منع شده‌اند" بنابر آنچه گذشت، اهالی شهر هرت، باید این تفکر را که استفاده از چهار دیواری به هر شکلی مجاز است و هر کس می‌تواند هر طور که دلخواه اوست، از آن استفاده کند، از سر به در کنند و به خاطر بسپارند که ایجاد مزاحمت در هر جا،  به هر بهانه و به هر شکلی مذموم و محکوم است.
 گفتنی است که این محدودیت‌ها تنها  ویژه زندگی آپارتمان نشینی نیست؛  بلکه برای هر مکان مسکونی یا تجاری که اطراف آن را همسایگان فرا گرفته‌اند صادق است.                   ادامه دارد

شگفتی های شهر هرت، قسمت هجدهم


یادآوری
 در قسمت هفدهم این یادداشت ها از هزینه‌های میلیاردی، ریخت و پاش ها و بذل و بخشش‌های بی‌حساب و کتاب، بی نظمی ها، خرابکاری ها و بداخلاقی های بی حد و اندازه اغلب نامزدها در فرآیند انتخابات، و اینکه هر یک از آنان کوشیدند به هر نحو ممکن و به هر وسیله و قیمتی که شده خود را مطرح کنند تا بلکه بتوانند در این ماراتن نفس‌گیر پیشاپیش رقبا به خط پایانی بر سند، سخن گفتیم و با طرح این پرسش که نامزدها این حجم از هزینه‌ها را چگونه و از چه راهی جبران خواهند کرد؟ و دین خود را به یاران و حامیان و کسانی که بخش قابل توجهی از این هزینه‌ها را تقبل کرده‌اند از چه راهی ادا خواهند کرد؟... و بالاخره چرا مسئولان و دست اندرکاران برگزاری انتخابات از آن همه بی قانونی و بداخلاقی و خرابکاری و مزاحمت و حیف و میل منابع و اسراف و تبذیر و زیاده‌روی- جلوگیری نکردند؟! با هم به ابتدای خوان هفتم رسیدیم.

خوان هفتم، در واقع آخرین مرحله از انتخابات شهرهرت، است و نامزدهایی که با کسب آرای قابل قبول و پیروزی بررقبا جواز ورود به این مرحله را دریافت کرده‌اند، بایدک کشیدن عنوان "منتخب مردم" و کوله باری از مطالبات و انتظارات موکلین، راهی محل مأموریت خود می شوند و پس از طی تشریفات لازم، رسما بر اریکه قدرت تکیه می زنند.
از آنجا که منتخبین، این جایگاه را به آسانی به دست نیاورده‌اند و برای رسیدن به آن از جان و مال و وقت و انرژی خود مایه گذاشته اند چهار دستی به آن می چسبند و تمام نیرو و توان خود را برای صیانت از آن به کار می‌گیرند.
 نمی‌دانم صندلی قدرت چه خاصیتی دارد که اکثریت قریب به اتفاق منتخبین، به محض تکیه زدن به آن به مرض  فراموشی مبتلا می شوند و تمام شعارها و قول و قرارها و عهدها و میثاق ها و دوستی ها و وابستگی ها و حامیان و یاران خود را به یکباره به باد فراموشی می سپارند و با ۱۸۰ درجه چرخش در جهت مخالف در ۴ سال پیشِ روی، ارتباط خود را نه تنها با یاران، بلکه با موکلین خود قطع می کنند. گویی اینان همان‌هایی نیستند که در جریان انتخابات به خاطر به دست آوردن چند رای اضافه به هر دری می‌زدند، در مقابل هر کس و ناکسی سرخم می کردند، به یکی قول ریاست، به دیگری وعده وزارت می‌دادند، دهها طرح و پروژه، ده‌ها کارخانه و ده ها واحد تولیدی را یکجا به حوزه انتخابیه می‌آوردند، به افتصاد شهر هرت، سر و سامان می‌دادند، هزاران و بلکه میلیونها فرصت شغلی برای جوانان و تحصیلکردگان ایجاد می‌کردند دیوارهای شهر هرت را از طلا می ساختند، برای مردم آزادی و امنیت به ارمغان می‌آوردند از آزادی رسانه‌ها حمایت می‌کردند، برای بی خانمانها خانه می ساختند، به مطالبات مردم جامه عمل می‌پوشانیدند و بالاخره تمامی دردهای بی درمان را درمان می‌کردند!
شگفتا که این عده با وجود همه بد عهدی  ها و بی وفایی ها، با پایان یافتن دوره ماموریت چهارساله خود و آغاز انتخاباتی دیگر دوباره به مردم روی می‌آورند و انتظار دارند که مردم به آنان اعتماد کنند و با آغوش باز پذیرایشان باشند... که زهی خیال باطل و بسا انتظار بیجا و بی‌مورد!