نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

عزل و نصب مدیران در چهارچوب ضوابط یا اعمال سلیقه؟!


 عزل و نصب مدیران دستگاه های اداری در حوزه‌های مختلف، توسط مسئولان فرادست در بازه های زمانی مختلف اگر منطبق با منطق و مستند به دلایل قانع کننده ای باشد در نظر مردم یک امر طبیعی و پذیرفته شده است؛ اما اگر احساس شود که این عمل فارغ ازهر گونه دلیل منطقی و صرفا بر اساس تمایلات شخصی و احتمالا حب و بغض ها انجام گرفته است، مردم حق دارند به آن اعتراض کنند و از مسئولان بخواهند که در تصمیم خود بازنگری کنند.

این حساسیت ها زمانی به  اوج خود می‌رسد که مدیران مشمول تغییرات، افرادی فعال، دلسوز و توانمند بوده و در طول مسئولیت خود منشأ خدمات ارزنده ای برای مردم باشند.

 دکتر جنتی رئیس دانشکده علوم پزشکی و خدمات درمانی مراغه که اخیراً مشمول تغییر و تعویض شده است، از جمله مدیران انگشت‌ شماری است که تلاش ها و خدمات وی در طول خدمت سه و نیم ساله ایشان در حوزه سلامت، بر کسی پوشیده نیست. بنا به قول احدی از اصحاب رسانه: "خدمات و دستاوردهایی که ایشان در مدت کوتاه مسئولیت خود در حوزه سلامت، ارائه داده است، معادل سی سال تلاش مدیران در دوره های پیش و پیشین در این حوزه بوده و هست.

 نتیجه و حاصل این خدمات چیزی نیست که بتوان به آن سرپوش نهاد ویا آن را نا دیده گرفت؛ چرا که همه آنها عینی و قابل لمس هستند و هیچ انسان با وجدانی نمی تواند چشم خودرا به این واقعیت ها ببندد. به قول یکی از مسئولان شهری: "دکتر جنتی در به تصویب رسانیدن انواع پروژه ها و جذب اعتبارات لازم برای اجرای آنها به اندازه ای اهتمام از خود نشان داده و می دهد که در وصف نمی گنجد. حال معیار و ملاک عزل ایشان برای مسئولان فرا دست، چه بوده است، باید برای افکار عمومی روشن شود.

بدیهی است که اگر دلایل این تغییر منطقی و مستند باشد مردم آنرا می پذیرند و در غیر این صورت شائبه اعمال سلیقه از سوی تصمیم گیرندگان در اذهان جستجوگر مردم شکل خواهد گرفت و طبعاً اعتماد مردم از آنان سلب خواهد شد؛ بنا برآنچه گذشت، شایسته است که مسئول یا مسئولان ذی ربط، علل و ملاک های این تصمیم را با ذکر مصداق ها و مستندات آن، به افکار عمومی گزارش کنند.

 مردم شریف مراغه بی تابانه در انتظار پاسخ مسئولان، روز شماری می کنند و منتظرند که هر چه زودتر به این خواسته آنان پاسخ مناسب و درخور داده شود.

شگفتی های شهر هرت،" قسمت بیست و پنجم"

در قسمت بیست و سوم این یادداشت ها با درد دل های طنز آمیز یک راننده تاکسی درباره نهادینه شدن پاره‌ای از تخلفات و بی مسئولیتی ها در شهر هرت، عادی شدن آنها برای اهالی این شهر واین که به همین علت دیگر نباید از مشاهده چنین رفتارهایی شگفت‌ زده شویم آشنا شدیم.

 این درد دلها در فاصله کوتاه مسیر مسافرت درون شهری ام، انگیزه ای شد که دراین قسمت به نمونه ها و مصداق های دیگری از این بی‌مسئولیتی ها اشاره کنم.

 یکی از مسائلی که اهالی شهر هرت، از مشاهده آن شگفت زده نمی شوند: گران شدن مداوم و بی وقفه انواع کالاها به ویژه کالاهای اساسی و ضروری مردم است. آنان از وقتی که چشم باز کرده‌اند و یک را از دو تشخیص داده‌اند، همواره شنیده و دیده اند که قیمت کالاها و خدمات در این شهر هر روز و بلکه هر ساعت نسبت به روز و ساعت قبل گرانتر شده و این سیر صعودی همچنان و با سرعتی باور نکردنی ادامه دارد؛ بنابراین روند فوق اصلا برایشان جالب توجه و شگفت انگیز نیست؛ بلکه برعکس اگر بر حسب اتفاق تجار و کسبه محترم دلشان به رحم بیاید و تصمیم بگیرند قیمت یک یا دو قلم کالا را دو سه روزی ثابت نگه دارند، آن وقت است که از فرط تعجب شاخ در می آورند! خدا را شکر که در شهرهرت، چنین اتفاقی به ندرت رخ می دهد و گرنه اهالی این شهر به تدریج به موجودات شاخداری تبدیل می شدند که آن وقت باید خر می‌آوردیم و باقالی بارش می‌کردیم!

 یا اگر برخی از دولتمردان در اثر اشتغال به برخی از امور از جمله: اختلاس، فساد مالی، رانت خواری، زمین‌خواری... به طور موقت فراموش کنند که نرخ خدمات دولتی مانند آب و برق و گاز و ماز و بنزین وعوارض و مالیات را افزایش دهند؛ مردم از حیرت دهانشان تا بنا گوش باز می‌ماند!

 همچنین اگر مسئولان سخت‌کوش و دلسوز شهر هرت، در گزارش‌ها و آمارهایی که هر از چندگاه یکبار درباره مسائل اقتصادی و اجتماعی مانند: نرخ تورم، رشد اقتصادی، تولید ناخالص ملی، قدرت خرید مردم و درصد بیکاران ارائه می‌دهند اندکی صداقت نشان می دادند و حداقل یک بار هم که شده به مردم دروغ نمی گفتند، در این صورت بود که مردم در بهت و حیرت فرو میرفتند!

 همین‌طور اگر روزی در شهر هرت، دیده شود که یکی از مدیران دستگاه‌های اداری در رده‌های مختلف مدیریتی،  بر اساس شاخص‌های توانمندی، تخصص، کاربلدی و شایسته سالاری انتخاب و در راس امور قرار گرفته است؛ جا دارد که مردم از این رویداد نادر و استثنایی تا می توانند شگفت‌ زده شوند!

 و بالاخره   اگر دراین شهر بر حسب اتفاق، یکی پیدا شود و با اقرار به اینکه توانایی برعهده گرفتن فلان، مسئولیت سنگین و فلان کار مهم  را ندارد و به عبارتی برای این کار ساخته نشده است، از قبول آن مسئولیت سرباز زند و بگوید: "بهتر است به جای وی فرد شایسته‌ای را انتخاب کنند آن وقت است که مردم باید مات و مبهوت شوند!! و قس علی هذا. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.

ادامه دارد

 

 

شگفتی های شهر هرت،" قسمت بیست و چهارم"


در قسمت بیست و سوم این یادداشت ها با درد دل های طنز آمیز یک راننده تاکسی درباره نهادینه شدن پاره‌ای از تخلفات و بی مسئولیتی ها در شهر هرت، عادی شدن آنها برای اهالی این شهر واین که به همین علت دیگر نباید از مشاهده چنین رفتارهایی شگفت‌ زده شویم آشنا شدیم.

این درد دلها در فاصله کوتاه مسیر مسافرت درون شهری ام، انگیزه ای شد که دراین قسمت به نمونه ها و مصداق های دیگری از این بی‌مسئولیتی ها اشاره کنم.

یکی از مسائلی که اهالی شهر هرت، از مشاهده آن شگفت زده نمی شوند: گران شدن مداوم و بی وقفه انواع کالاها به ویژه کالاهای اساسی و ضروری مردم است. آنان از وقتی که چشم باز کرده‌اند و یک را از دو تشخیص داده‌اند، همواره شنیده و دیده اند که قیمت کالاها و خدمات در این شهر هر روز و بلکه هر ساعت نسبت به روز و ساعت قبل گرانتر شده و این سیر صعودی همچنان و با سرعتی باور نکردنی ادامه دارد؛ بنابراین روند فوق اصلا برایشان جالب توجه و شگفت انگیز نیست؛ بلکه برعکس اگر بر حسب اتفاق تجار و کسبه محترم دلشان به رحم بیاید و تصمیم بگیرند قیمت یک یا دو قلم کالا را دو سه روزی ثابت نگه دارند، آن وقت است که از فرط تعجب شاخ در می آورند! خدا را شکر که در شهرهرت، چنین اتفاقی به ندرت رخ می دهد و گرنه اهالی این شهر به تدریج به موجودات شاخداری تبدیل می شدند که آن وقت باید خر می‌آوردیم و باقالی بارش می‌کردیم!

یا اگر برخی از دولتمردان در اثر اشتغال به برخی از امور از جمله: اختلاس، فساد مالی، رانت خواری، زمین‌خواری... به طور موقت فراموش کنند که نرخ خدمات دولتی مانند آب و برق و گاز و ماز و بنزین وعوارض و مالیات را افزایش دهند؛ مردم از حیرت دهانشان تا بنا گوش باز می‌ماند!

همچنین اگر مسئولان سخت‌کوش و دلسوز شهر هرت، در گزارش‌ها و آمارهایی که هر از چندگاه یکبار درباره مسائل اقتصادی و اجتماعی مانند: نرخ تورم، رشد اقتصادی، تولید ناخالص ملی، قدرت خرید مردم و درصد بیکاران ارائه می‌دهند اندکی صداقت نشان دهند و حداقل یک بار هم که شده به مردم دروغ نگویند، در این صورت است که مردم در بهت و حیرت فرو میروند!

همین‌طور اگر روزی در شهر هرت، دیده شود که یکی از مدیران دستگاه‌های اداری در رده‌های مختلف مدیریتی بر اساس شاخص‌های توانمندی، تخصص، کاربلدی و شایسته سالاری انتخاب و در راس امور قرار گرفته است؛ جا دارد که مردم از این رویداد نادر و استثنایی تا می توانند شگفت‌ زده شوند!

یا اگر دراین شهر بر حسب اتفاق، یکی پیدا شود و با اقرار به اینکه توانایی برعهده گرفتن فلان، مسئولیت سنگین را ندارد و به عبارتی برای این کار ساخته نشده است، از قبول آن مسئولیت سرباز زند و بگوید: "بهتر است به جای وی فرد شایسته‌ای را انتخاب کنند" مردم باید مات و مبهوت شوند. وقس علی هذا. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.       ادامه دارد

شگفتی های شهر هرت،" قسمت بیست و سوم"

شگفتی های شهرهرت، گویی تمام شدنی نیست به قول معروف: "هردم ازاین باغ بری می‌ رسد، تازه تر ازتری می‌رسد."

 سوارتاکسی بودم که اتومبیلی دفعتا به جلوی تاکسی پیچید و چیزی نمانده بود تصادفی رخ دهد. حقیرکه بغل دست راننده تاکسی نشسته بودم با مشاهده این حرکت گفتم "عجب!" راننده تاکسی که از تعجب من متعجب شده بود گفت: "چرا تعجب کردی؟" گفتم: "آخر!" حرفم را قطع کرد و گفت:  "مثل اینکه جنابعالی از پاریس تشریف آورده اید. برادر اینجا شهرهرت،است. در شهرهرت، عدم رعایت مقررات و تجاوز به حقوق دیگران، یک امر عادی است واهالی این شهر به این وضعیت عادت کرده‌اند؛ بنابراین کسی از مشاهده چنین رفتارهایی شگفت زده نمی شود؛ بلکه برعکس اگر فردی بر حسب اتفاق، به مقررات احترام بگذارد و  حقوق دیگران را پاس بدارد، موجب شگفتی می شود." راننده تاکسی که گویی این حادثه تلنگری شده بود تا سر درد دلش باز شود؛ با لحنی آمیخته به  تاسف افزود: " بله اگر ببینید که یک راننده تخلف نمی کند وحق تقدم سایر رانندگان وعابران پیاده را محترم می شمارد؛ یا یک عابر پیاده متقابلا خود را ملزم به عبور از روی خط کشی عابر پیاده می داند و به حریم رانندگان تجاوز نمی کند باید شگفت زده شوید نه بلعکس. درسابر حوزه ها هم همین طور؛ مثلا اگر ببینید یکی از کسبه بازار گرانفروشی و کم فروشی نمی‌ کند، کالاهای تقلبی را به جای جنس مرغوب نمی فروشد، در داد و ستدهای خود انصاف و وجدان را در نظر می گیرد؛ تعجب برانگیز است.هچنین اگر ببینند یک کارمند به وظایف و مسئولیت های خود، به درستی عمل می‌کند، در کار ارباب رجوع وقفه ایجاد نمی کند، کارمردم را به فردا و فرداهای دیگر موکول نمی کند. ارباب رجوع را برای انجام یک کار کوچک اداری در کریدورهای اداره سر گردان نمی کند، ازارباب رجوع، توقع ندارد که در مقابلش دولا راست شود و برای راه افتادن کارش به عجز والتماس متوسل شود… تعجب همگان را برمی انگیزد. یا اگرمی بینید: مدیرومسئول فلان دستگاه اداری در حوزه مسئولیت خود احساس وظیفه می کند، برای حل مشکلات مردم، رفع معظل بیکاری، برون رفت ازبن بست اقتصادی و توسعه پایداربرنامه دارد، وعده تو خالی به مردم نمی دهد، با شعارهای تکراری و صد تا یک غاز سر مردم را شیره نمی مالد، در پست و مقام خود ذوب نمی شود، چهاردستی به میز و مقام خود نمی چسبد، برای خود حقوق نجومی تعیین نمی کند، از فساد اداری، فساد مالی، رشوه خواری و رانت خواری دوری می گزیند، گزارش عملکرد و حساب دخل و خرج حوزه مسئولیت خودرا به طور شفاف به مردم ارائه می دهد و بالاحره از مردم غافل نمی شود؛ آنوقت است که آدم باید از فرط شگفتی شاخ در بیاورد! با اگرآن معلم و آن فرهنگی محترم، باسر سری گرفتن تدریس در مدارس دولتی، دانش آموزان را به مدارس به اصطلاح غیر انتفاعی و درعمل خیلی هم انتفاعی و یا تدریس خصوصی هدایت نکند، جلسات تدریس خصوصی را درجه بندی نکرده و برای هر درجه نرخ مشخصی تعیین نکند، برای خودش دکان علم فروشی باز نکند و با طبقاتی کردن آموزش،فرزندان خانواده های آسیب پذیر را از تحصیل محروم نکند… باید دهانمان از تعجب باز بماند! یا اگر دبده شود که یک کار فرما کارگر را استثمار نمی کند و حق و حقوق ویرا به موقع و بی کم و کاست می پردازد، به اواجحاف روا نمی دارد. و کارگر هم متقابلا از کارش نمی دزدد و به قدر مزدی که می گیرد کار می کند؛ باید شگفت زده شویم. همین طور اگرمشاهده کنیم که فلان پزشک، با پای بندی به سوگد نامه سقراط حکیم، اخلاق پزشکی را به تمام و کمال، رعایت می کند و تمام هم و غم خودرا درمداوا و معالجه بیماران و کاستن از درد و رنج آنان متمرکزمی کند؛ باید تعجب کنیم. و قس علی هذا. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!"

 

در حالی که از تاکسی پیاده می شدم گفتم: عجب!!  ادامه دارد