نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

و چه خوب بود اگر... (11)

راستی چه خوب بوداگر:آقای شهردار ومجموعه تلاشگرشهرداری؛ به موازات حرکتهای سازنده وقابل لمسی که درراستای اجرای پروژه های عمرانی ورفاهی، درمناطق مختلف شهرآغازنموده اند، »همچنانکه یادداشتی درشماره:158 نهم مهرماه همین نشریه متذکرشده ام «؛ دربرنامه ریزیهای خود، به برخی اولویتها و وضرورتها توجه کافی مبذول می کردند وحتی تقدم رابه پروژه هایی میدادند، که مردم، بارها به اولویت آنها تأکید ورزیده وتوجه مسئولان رابه ضرورت وفوریت آنها جلب نموده اند... یکی ازاین پروژه ها،« البته اگر بتوان عنوان پروژه رابه آن اطلاق کرد»؛ جمع آوری ناودانهای مزاحم، ازپشت بام ساختمانها ومغازه های مشرف به معابر وپیاده روهاست. این ناودانها که درنهایت بی نظمی وبی مبالاتی درپشت بام ها نصب شده اند؛ آبهای حاصل ازبارندگی رااز ارتفاع بالا به سروروی مردم، سرازیر میسازند وعلاوه برایجادخسارتهای قابل ملاحظه به سطح معابر، بویژه کف پوش پیاده روها، عبورومرورعابرین پیاده رابامشکلات جدی مواجه می سازند... بنابراین چه خوب بوداگر: آقای شهردارباعنایت به ضرورت رفع فوری این معضل؛ ابتدا بایک اخطار ویک مهلت چندروزه به صاحبان اینگونه ساختمانها، آنها راملزم به جمع آوری ناودانهای مزاحم ازپشت بام ساختمانها، یامغازه های خود می کردند ودرصورت بی توجهی، هریک به اخطاروالزام شهرداری این نهاد رأساً، نسبت به جمع آوری وساماندهی این ناودانها واخذ جرایم وهزینه های متعلقه ازمالکین ساختمانها اقدام میکردند... دومین نقیصه یانارسائی که امروز بسیاری ازشهروندان،درمناطق مختلف شهرباآن مواجهند؛ چاله وناهمواریهای موجود درسطح معابر،میادین وگذرگاههای اصلی واغلب مرکزی شهرمیباشدکه برای نمونه میتوان؛ به ناهمواریهای موجود درمیدان ملارستم،بازارچای اوستی، میدان نعلبندها، میدان تره بارقدیم، میدان قطب، پل حدفاصل میدان شهرداری ومیدان پاسداران ودههامعبر ومنطقه ی دیگر درجایجای شهرمان اشاره نمود. که آب گرفتگی درسطح این مناطق، درهنگام بارندگی،عابرین پیاده رادرمعرض مشکلات جدی قرارمیدهد وگاهی عبور ومرورمردم، بویژه افرادسالخورده، معلولین، زنان وکودکان، ازاین مسیرها، ناممکن میشود. لذا چه خوب بوداگر: آقای شهرداروزیرمجموعه ی ایشان، ضمن بازدید ازمناطق، البته درمواقع بارندگی وملاحظه عینی این نقیصه بسیارمهم، ترمیم وآسفالت ریزی این مناطق رادراولویت برنامه های کاری خودقرارمیدادند ودراینمورد اقدامات اساسی انجام می دادند... وچندین پروژه ونقیصه اولویت داردیگرکه این قلم درشماره های بعدی به آنها خواهدپرداخت.

و چه خوب بود اگر... (10)

و راستی چه خوب بود اگر: اصحاب ودست اندرکاران مطبوعات مراغه، اعم ازمطبوعات رسمی ودارای مجوزانتشار ازوزارت فرهنگ وارشاداسلامی وویژه نامه هائی که گاه وبیگاه توسط افرادغیرحرفه ای وناآشنا بااصول ومعیارهای روزنامه نگاری، بااهداف گوناگون واغلب بااتکاء به پشتیبانیها ومساعدتهای مادی ومعنوی برخی ازشخصیتها وفعالان سیاسی ویاصرفاً با هدف کسب درآمد وامرارمعاش، چاپ ومنتشر میشوند... باعنایت به اینکه مطبوعات ، بمثابه  پل ارتباطی مردم بامسئولان وبه عبارت دیگر؛حلقه واسط در زنجیره ارتباطی مردم با مسئولان ونیز بعنوان چشم بینا وزبان گویای مردم، رسالت سنگین وخطیراطلاع رسانی، روشنگری، ارتقاء سطح دانش وبینش همگانی وانعکاس مسایل مبتلا به جامعه به افکارعمومی ونیزآگاهی مسئولان، ازمجموعه رویدادها، مشکلات، نیازها وخواسته های مردم رابردوش می کشند. وهمچنین، باتوجه به این واقعیت که گستره توزیع برخی ازآنها، ازمحدوده شهرمان فراتررفته  وشهرهای دیگر رانیز دربرمیگیرند وبنابراین؛ معرف وشناسه ظرفیتهای مطبوعاتی وشأن فرهنگی مراغه دراین شهرها محسوب میشوند... این واقعیت را می پذیرفتندکه اکثریت قریب به اتفاق این مطبوعات ،چه ازلحاظ شکلی وچه از نظر محتوائی،درشأن شهر تاریخی مراغه،شهری که دیرزمانی مهدعلم ودانش وفرهنگ ایران زمین بوده وعلما،ادبا ودانشمندان بزرگی رادردامن خود پرورانیده است ،نمی باشد و سالهاست بدون هرگونه تحول اساسی درشکل ومحتوا،همچنان منتشرمیشوند... بقول معروف، اندکی ازتعارف کم می کردند و برمبلغ  می افزودند وبجای پرکردن صفحات محدود واندک مطبوعه خود، باانواع آگهی ها وعکس های اغلب رنگارنگ وتکراری و تبریک هاو تهنیت ها وتسلیت ها و تعریف ها وتوصیف ها وچه بسا تملق گویی هاومدیحه سرایی هاو مداهنه ها ومبالغه ها... ازمطالب آموزنده وتحلیل های علمی وتفسیرهای سیاسی ومقالات فرهنگی و اجتماعی و آموزه های دینی واخلاقی و تربیتی، علما، محققین وصاحب نظران و نویسندگانی که تعداد آنها دراین شهرکم نیستند، استفاده میکردند وازاین طریق، ضمن افزودن به غنای فرهنگی وارزش واعتبارمطبوعات شهرمان، موجب تقویت انگیزه روزنامه خوانی درمردم که بنا به دلایل فوق میرود به عدد صفرنزدیک شود ونیزبالارفتن تیراژ مطبوعات می شدند...
وبالاخره چه خوب بوداگر: مسئولان ومتولیان امرمطبوعات ودررأس همه اداره فرهنگ وارشاداسلامی؛ بااعمال نظارت کافی ومستمر درکارمطبوعات واتخاذ تدابیرلازم درراستای ارتقاء سطح کیفی ومحتوای فرهنگی این رسانه ها، آنهاراملزم به رعایت چهارچوب های قانونی وپایبندی به رسالت مطبوعاتی، وپرهیزازافراط وتفریط های تنگ نظرانه می کردند واجازه نمی دادند: عرصه مطبوعات تحت سیطره افرادناصالح وناآشنا بامعیارهای مطبوعاتی، به ابتذال کشیده شده ویابه وسیله ای برای کسب روزی وپیشبرد اهداف ومنافع جناحی آنهاتبدیل شود... .

و چه خوب بود اگر... (9)

و راستی چه خوب بوداگر:هریک ازمدیران ومسئولان در رده های مختلف اجرائی ونظارتی، اعم ازمدیران ادارات وسازمانهای دولتی، اعضای محترم شورای شهر ونماینده محترم مردم درمجلس شورای اسلامی، باعنایت ویژه به این حقیقت که منظوروهدف مطبوعات واصحاب اندیشه وقلم، ازچاپ ونشرانواع مطالب وموضوعات، خودنمایی یااظهارفضل ویاپرکردن صفحات وسیاه کردن کاغذ نیست، بلکه هدف اصلی آنها، اطلاع رسانی، روشنگری وآگاهی دادن به مخاطبان، بویژه مسئولان، درارتباط بامسایل مبتلا به جامعه وطرح مشکلات، نیازها، ضرورتهاومطالبات بحق وقانونی مردم ازمسئولان ونیز ارائه پیشنهادات ورهنمودهای لازم، درراستای تسریع امور وتسهیل دراتخاذ تصمیمات ورفع مشکلات ونارسائی هاست  ونویسندگان این مطالب، بااین ایده وامید که نوشته های آنها، موردتوجه مخاطبان ومسئولان قرارخواهدگرفت؛ برای واژه به واژه وعبارت به عبارت آنها ساعتها فکرمیکنند، روزها وقت می گذارند وهفته ها زحمت می کشندو... دقایقی، آری فقط دقایقی ازوقت گرانبهای! خودرابعنوان یک وظیفه اداری وتکلیف اجتماعی، صرف مطالعه، بررسی وتأمل درمندرجات این نوشته ها می کردند وبا درنظرگرفتن این واقعیت که بی توجهی وبی مهری به این موضوعات، ازیکسونشانگر ارزش ندادن وبی اهمیت شمردن مطبوعات است که چاپ ونشرهریک ازشمارگان آنها علاوه برهزینه های ریالی، باتلاشهای شبانه روزی دهها تن ازکارکنان زحمتکش این نهادها محقق میشود، وازدیگر سوموجبات دلسردی ودلزدگی وبی علاقگی اصحاب اندیشه وقلم ونویسندگان مطبوعات رافراهم خواهد ساخت وسبب یأس ونومیدی آنها خواهدشد، به آنهاپاسخی درخور ومناسب می دادند واگربفرض محال. خودفرصت ومجال کافی برای ملاحظه ومطالعه این موضوعات نداشتند؛ این وظیفه رابه معاونین ویامسئولان روابط عمومی سازمان تحت امرخود محول می نمودند، تا خلاصه وماحصل مطالب رابطورمستمر به آنهاگزارش کنند...
وبالاخره چه خوب بوداگر مردم حق جو وحق طلب ما، باعنایت به اینکه هرمطلب وموضوع ومسأله ای که توسط اصحاب قلم ونویسندگان درمطبوعات درج میشوند؛ درارتباط بامسایل اجتماعی، حقوق عمومی ونیازها وخواسته های شهروندان است، آنهارابدقت وعلاقمندی موردمطالعه قرارمیدادند وتا نیل به نتیجه نهائی پیگیری میکردند وازمسئولان ذیربط مصرانه می خواستند؛ ضمن توجه به مسایل مطرح شده درمطبوعات به آنها درحدامکان وبااستفاده ازمنابع وظرفیتهای موجود جامه ی عمل بپوشانند... .

و چه خوب بود اگر... (8)

و راستی چه خوب بوداگر: حال که باشروع سال تحصیلی جدید وبازگشایی مدارس ومراکز آموزشی، دانش آموزان وآینده سازان عزیز، راهی محلهای آموزشی خودشده اند، مسئولان ومربیان محترم این مراکز، با عنایت به اینکه: مدرسه درواقع اولین واحداجتماعی بعداز خانواده است که این قشر حساس، مستعد وتأثیر پذیر به آن وارد میشوند؛ بموازات اجرای برنامه های مدون آموزشی وانتقال دروس علمی وتربیتی به آنها، اصول وآداب زندگی اجتماعی، اخلاق شهروندی، ضرورت احترام به قوانین ومقررات، لزوم حفظ بهداشت وپاکیزگی محیط ورعایت حقوق همسایگان، بویژه همسایگان مدرسه را به این عزیزان گوشزد می کردند وبه آنها تفهیم می نمودند که همسایگان مدرسه نیزمانند همه انسانها وخانواده ها، به سکوت وآرامش نیازدارند؛ وحق دارنددرچهاردیواری خانه خود ازمزایای یک زندگی آرام وفارغ ازهرگونه مزاحمت استفاده کنند. بنابراین باید هریک ازدانش آموزان، درهنگام تردد درمعابر وگذرگاههای منتهی به مدرسه، نظم وترتیب رابطور کامل رعایت کنند وازسروصدا وجست وخیز وتوپ بازی وسنگ پرانی وبصدادرآوردن زنگ منازل مردم وریختن زباله درسطح معابر، جداً بپرهیزند. درزنگهای تفریح وساعتهای ورزش، ازهرگونه سروصدا ودادوقال، خودداری کنند ومواظب باشند صدایشان ازچهاردیواری مدرسه خارج نشود وهمسایگان رادرمعرض آلودگیهای صوتی وانواع مزاحمتها قرارندهند. ودرنهایت کاری نکنند که همسایگان مدارس، این انسانهای صبور ومتحمل، زندگی درجنگل یا سرکوه رابه زندگی درهمسایگی مدرسه ترجیح دهند. ونیزچه خوب بوداگرکادرمحترم مدارس، اعم از مدیران ومعاونان ومربیان، ضمن آموزش وتفهیم وتأکید برضرورت رعایت مواردفوق، به دانش آموزان، خودنیز بعنوان الگوهای رفتاری برای این عزیزان، ازایجاد هرگونه مزاحمت برا ی همسایگان، ازجمله استفاده بی رویه واغلب غیرضرور ازبلندگو درمحوطه مدارس، پرهیزمیکردندوباایجاد الودگی صوتی درفضای منطقه، بهداشت روانی همسایگان رادرمعرض تهدید جدی قرارنمی دادند.
وبالاخره اینکه چه خوب بوداگر اولیاء محترم ورانندگان اتومبیلهای شخصی وسرویسهای مدارس، ازتردد وتوقف بی رویه وبی ملاحظه درمعابر منتهی به مدارس وجلوی درب منازل وپارکینگها وایجاد راه بندان درمنطقه، خودداری میکردند وبابصدادرآوردن بوق اتومبیلهای خود وایجاد آلودگی صوتی موجبات سلب آسایش وآرامش روحی وبهداشت روانی همسایگان رافراهم نمی آوردند... .

و چه خوب بود اگر... (7)

و راستی چه خوب بود اگر: همشهریان فهمیده و فرهیخته ما، باعنایت به اینکه چاپ آگهی های تسلیت و ترحیم، درتیراژ بالا و اغلب به طور انفرادی و یاحداکثربرای دو الی سه نفر، یک نسخه که گاهی تیراژ آنها به یکهزار الی یکهزار و پانصدبرگ بالغ می شود و نصب بی رویه و بی ملاحظۀ این تعدادآگهی به در و دیوار منازل و مساجد و ساختمان ها؛ علاوه برکراهت  چهره شهرو ایجادآلودگی های زیست محیطی، موجب افراط درمصرف کاغذ، هدررفتن این کالا و تحمیل هزینه های نا خواسته و بلکه اجباری به منسوبین وآشنایان متوفی می شود... بجای چاپ آگهی های انفرادی و اختصاصی، فقط به چاپ یک نسخه، آنهم درتیراژ پائین و درحد نیاز و ثبت اسامی اظهارهمدردی کنندگان و منسوبین درذیل آن، مانند آنچه که دربیشترشهرها و از آن جمله تبریز، معمول و متداول است، اکتفا می کردند و آنها را فقط درتابلوهایی که شهرداری برای نصب انواع آگهی ها درنقاط مختلف شهرتدارک دیده است، نصب می کردند و با این کار از بروز هرگونه آشفتگی و بی نظمی درچرخه چاپ و نصب آگهی های ترحیم و تسلیت و پیامدهای سوء آن جلوگیری به عمل می آوردند. و چه خوب بود اگر: آن عده از بستگان و دوستان متوفی که ترجیح می دهند؛ مراتب همدردی و تسلیت خودرا به طور انفرادی یا خانوادگی به بازماندگان اظهارکنند؛ ازتابلوهای آماده ای که برخی ازنهادها و مؤسسات خیریه دراشکال گوناگون و به صورت آبرومند و با قیمت های نازل، طراحی و از طریق مؤسسات چاپ و نشر، دراختیارمتقاضیان قرارمیدهند ودرآمد آنرا صرف امورخیریه و کمک به مستمندان و نیازمندان می کنند، استفاده می کردند.
 و بالا خره چه خوب بود اگر: مسئولان و متولیان امورشهری، از فرماندار گرفته تا رئیس شورای شهر و ازشهردار تا رئیس ادارۀ فرهنگ و ارشاداسلامی، با این مسأله به طورجدی و ریشه ای برخوردمی کردند و با صدور و ابلاغ دستورالعملی به مؤسسات چاپ و نشر، این مؤسسات راملزم به رعایت موارد فوق و قبول سفارش، برای چاپ فقط یک نسخه آگهی ترحیم، حداکثر درتیراژ یکصدبرگ می نمودند و بااعمال نظارت کافی و مستمر درکارآنها، ازبروز هرگونه آشفتگی و بی نظمی درجریان چاپ و نصب این آگهی ها جلوگیری به عمل می آوردند...