نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نباید شوراها را دست کم بگیریم

توضیتح :این یاد داشت درآستانه ی انتخابات دومین دوره ی شوراهای شهرو روستا نوشته شده است .

انتخابات دومین دوره ی شوراهای اسلامی شهر و روستا در پیش روست.مشارکت مردم در این دوره از انتخابات قطعا هوشمندانه ­تر از تجربه نخستین است.مردم هوشیار ما به تجربه دریافته ­اند که ترکیب مناسب و بافت منسجم شوراها از عوامل موثر در کارآمدی این نهاد مردمی است.

شکل­ گیری شوراهایی که بتوانند ضمن صیانت از حقوق شهروندان بر مشکلات فایق آیند و نقش اساسی خود را در تحقق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش ایفا کنند، بی شک در گرو حضور آگاهانه و مسئولانه ی مردم در عرصه ی انتخابات و شناخت کافی از پیشینه ی نامزدهایی است که هریک به نیتی برای عضویت در شوراها داوطلب شده­ اند.

تجربه ی اولین دوره ی شوراها به ما آموخته است که دیگر در دام شعارهای فریبنده و وعده و وعیدهای پوچ و بی­ محتوا نیفتیم بلکه قبل از حضور در پای صندوق­ های رأی­ گیری در خصوص صداقت و صلاحیت کاندیدا­ها عمیقاً بررسی کنییحم و آن­ان را به درستی بشناسیم.باید به این نکته مهم توجه داشته باشیم که رأی دادن به مشتی افراد ناتوان و ناصالح و کسانی که از انجام رسالت سنگین و پرمسئولیت نمایندگی عاجزند و یا خدای ناکرده از این رهگذر هدف­ های نامشروعی را دنبال می­ کنند، عین خطاست.

شاید در بین داوطلبانی که شیفته ی خدمت خالصانه و صادقانه به مردم هستند و تنها دغدغه ی آنان صیانت از حقوق شهروندان و رفع مشکلات مادی و معنوی آنانست، افراد دیگری هم وجود داشته باشند که صرفا به هدف کسب شهرت، رسیدن به نان ونام و سوء استفاده از موقعیت­ ها و فرصت ­ها داوطلب عضویت در شوراها شده ­اند و یا کسانی که در عین برخورداری از سلامت نفس و صداقت، اساسا دارای ضعف­ های مدیریتی بوده و نتوانند بار سنگین نمایندگی را بر دوش بکشند. پس برماست که با یک بررسی دقیق و همه جانبه این دو گروه را از هم تشخیص داده و ضمن انتخاب نمایندگان شایسته و اصلح، در واقع دست رد بر سینه ی نامحرمان بزنیم و از عضویت آن­ان در شوراها جلوگیری بعمل آوریم.در دوره ی گذشته به رأی العین دیدیم که چگونه برخی از افراد سودجو و فرصت طلب با توسل به وعده های دروغین و شعارهای فریبنده و بی­ اساس موفق به جلب آرای مردم شدندو عاقبت به عضویت شوراها درآمدند. قطعا عملکرد منفی و زیانبار این­ گونه افراد در اولین دوره ی شوراها بر کسی پوشیده نیست و همه ی ما شاهد پیمان­ شکنی­ ها، خلف وعده­ ها و حتی خیانت­ های آشکار و نهان نمایند­گان مذکور بودیم در واقع همین­ ها بودند که با ایجاد اختلاف وتشتت در شوراها آن­ها را با انواع تلخ کامی ­ها مواجه نمودند و موجب شدند شوراها نتوانند با ارائه ی یک پیلان مثبت و قابل قبول از کارکرد­های خود اعتماد مردم را بخود جلب کنند واز مشارکت­ های عمومی در جهت پیشبرد برنامه­ های اجتماعی، اقتصادی، عمرانی، بهداشتی، فرهنگی، آموزشی و سایر امور رفاهی سود ببرند حتی در برخی شهرها اوج اختلافات درونی، شوراها را با خطر انحلال یا استعفا مواجه ساخت که نمونه ی بارز آن شورای شهر تهران بود.

بنابر آنچه گذشت باید بکوشیم در انتخابات پیش ­رو از تکرار اشتباهات گذشته جلوگیری کنیم و با حضوری مسئولانه در پای صندوق ­ها، ساز و کار برگزاری یک انتخاب سالم و بی­ خدشه را فراهم آوریم و با انتخاب نمایندگان توانا، متعهد،درد­آشنا، دلسوز و در یک کلام صالح، نقش خود را در شکل­ گیری شوراهای مطلوب ومردمی ایفا کنیم.


مردم تماشاگرصرف نیستند،بلکه می توانند به تصمیمات غلط منتخبین خود اعتراض کنند



دوست نویسنده­ ام جناب پاشازاده که خود را قلم به دست عاشق مراغه قلمداد می­ کنند و در جایگاه همکار قدیمی روزنامه ­ها نمی­ خواهند خود را در ردیف دوستان تازه ­وارد به خانواده ی مطبوعات قراردهند! با نگارش مطلبی تحت عنوان:" درهای بسته و باز تأثیری در روند تصمیم ­گیری شوراها نداردو قانون باید اصلاح شود" ؛ نگارنده را به علت انتقاد و اعتراض به غیرعلنی بودن جلسات شورای اسلامی شهر مراغه مورد مؤاخذه و بازخواست قرار داده و با این ادعا که اینجاب مطلب خود را در همین زمینه به خواسته ی افرادی که گویا با سد راه شدن ­ها قصد اصلاح جامعه را دارند، به رشته تحریر کشیده ­ام! اظهار نموده­ ا ند:" انگشت شمار عزیزان همشهری از خوانندگان این مقاله دلخوش بودند و در عوض آنان که به کنه این مطلب آشنا هستند می­ دانند داستان این مقال از کدام چشمه ی زلال آب می­ خورد؛ از آن گله­ مند هستند..." !

در این مورد ابتدا باید متذکر شوم که برخلاف تصور جناب پاشازاده، نگارنده نوشته ی مورد نظر را به خواسته یا سفارش هیچ­ فرد یا گروهی به رشته تحریر در نیاورده ام و داستان این مقال صرفاً از چشمه ی زلال فکری اینجاب آب می­ خورد و واژه واژه آن نظر شخصی و تراوشات ذهنی خودم بوده است. زیرا حقیر به روایت سوابق مطبوعاتیم و مقالاتی که تاکنون درباره­ ی موضواعات مختلف، چه در نشریات محلی و استانی و چه در مطبوعات سراسری نوشته ­ام، یک نویسنده مستقل و غیره وابسته بوده و تحت تأثیر هیچ­ فرد یا جریانی قرار نگرفته و به عبارتی هرگز موافق مسیرباد به این­ سو و آن­ سو منحرف نشده­ ام. اینجانب با ارج نهادن به قداست و شرافت قلم، همانند برخی قلم به مزدها، قلم خود را نه تنها به پشیزی بلکه به جهانی نفروخته­ ام و در مقابل کسب یک امتیاز یا یک لقمه نان کسی را مدح و ثنا نکرده ­ام و درباره ی هیچ بنده خدایی شعر و شعار نسروده­ ام و مجیز او را نگفته­ ام و در مقابل، به خاطر سلب آن امتیاز و قطع آن مستمری فرد یا نهاد و یا مؤسسه ­ای را به باد انتقاد و سرزنش نگرفته ­ام و عملکرد آن را تخطئه ننموده ­ام. همچنین تاکنون ثبات رأی، استقلال اندیشه و ایمان خود را با چیزی معاوضه یا معامله نکرده و واقعیت­ ها را آنچنان که بوده وهست، بی ­کم و کاست به رشته ی تحریر کشیده ­ام.

در اینجا ناچار از بیان این واقعیت هستم که جناب پاشازاده وقتی قلم روی کاغذ می­ گذارند، نوشته ­ها و ادعاهای خود را درباره ی موضوعات مختلف به کلی فراموش می­ کنند، اگر ایشان اندکی به عقب برگردند و نوشته­ های خود را یک بار دیگر مرور کنندخواهنددیدکه چگونه در یک برهه از زمان جام­ جم و مدیر آن پروژه را روی سر می­ گیرند و به اوج می­رسانند و برای مداحان پروژه جایزه تعیین می­ کنند و دیری نمی ­پاید که از آن به عنوان”ویرانه­ های جام­ جم“ یاد می­ کنند و آن را پروژه­ ای شکست خورده می ­نامند و مدیر پروژه را فردی پرمشغله، بی­ تعهد و بی­ توجه به سرنوشت پروژه معرفی می­ کنند و در یک مقاله دیگر خواهان عذرخواهی ایشان از مردم می­ شوند و بالاخره گناه عدم پیشرفت پرروژه مورد نظر را از چشم یک مسئول می­ بینند...! و چنین است که ایشان به قول نویسنده ی مطلب ”استاد پاشازاده را با مقالات انتقادیش دوست داریم“ گاهی می ­توپد و می­ خروشد و زمانی به خاموشی می­ گراید، گاهی مدح و ثنا می ­کند و گاه تخطئه و سرزنش را دستمایه نوشته­ های خود قرار می ­دهد و معلوم نیست بالاخره این نویسنده ی محترم به چه صراطی مستقیم است و به کدامین سمت و سوئی متمایل؟!

نویسنده ی محترم در بخش دیگری از ادعانامه ی خود این پرسش را مطرح می­ کند که" چرا نماینده ی مردم که با رأی اکثریت انتخاب و در جریان  انتخابات وعده و وعیدهایی به مردم داده است، برخلاف قانون ظرف سه سال و اندی خیانت­ های اکثریت اعضای شورای شهر را به مراجع صالحه و مقامات قضائی و رسانه ­های گروهی منعکس نکرده و..."

در این مورد لازم است به اطلاع ایشان برسانم: تا آنجائی که نگارنده مطلع است تخلفات اعضای اکثریت شورا توسط دو عضو اقلیت بارها در قالب مقالات و مصاحبه ­های مطبوعاتی به افکار عمومی منعکس و طی نامه­ ها و شکوائیه­ های مکرر به مراجع ذیصلاح و مسئولان ذیربط حتی تا رده ی نهاد ریاست جمهوری منعکس شده است و معلوم نیست چرا آقای پاشازاده تاکنون از این موضوع بی ­اطلاع بوده اند.

ایشان در فراز دیگری از این مقال، با نوعی تفسیر به رأی از ماده 15 قانون اصلاحی جدید شوراها با مسکوت گذاشتن بخش اصلی این قانون که به صراحت تمام و بدون هیچ گونه ابهامی اولین شرط رسمیت یافتن جلسات شوراها را علنی بودن این جلسات می­ داند؛ بخش آخر آن را ملاک مشروعیت تصمیم جناح اکثریت قلمداد می­ کند و از این طریق غیرعلنی بودن جلسات را توجیه می­ کند. در اینجا به منظور روشن شدن افکار عمومی متن کامل ماده ی 15 قانون شوراها را یک بار دیگر می­ آوریم: طبق مندرجات این ماده ”جلسات شوراها علنی و با دوسوم اعضای اصلی رسمیت می یابد و تصمیمات با اکثریت مطلق آرای حاضرین معتبر است و تشکیل جلسات غیرعلنی منوط به تصویب دوسوم اعضای حاضر در جلسه می­ باشد“. ملاحظه می­ شود که قانون­گذار برای احراز رسمیت جلسات دو شرط اساسی  قایل شده است که اولین و اصلی­ ترین آن علنی بودن جلسات است و اگر اعضا می ­توانستند با استفاده از بخش نهایی قانون همه ی جلسات را به طور پی­ در­پی غیرعلنی اعلام کنند دیگر در ابتدای این ماده به علنی بودن جلسات تصریح نمی شد.

نویسنده ی محترم در جای دیگر، از این که شهردار سابق از همین نای هفت بند آماج تیر پیکان قرار گرفت و بر مصداق: ”عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد“ به صندلی مستحک متری تکیه زد، ابراز خوشحالی نموده و اضافه می­ کند که بعد از رفتن وی اکثریت قریب به اتفاق مردم شهر از قلم به دستان گله و شکایت دارند که لازمست در این مورد عرض کنم که این هم از عجایب روزگار ماست! زیرا اگر شهردار آن طور که نویسنده ی مقال مدعی آن است فردی شایسته و کارآمد بود و لیاقت ارتقای به مقام بالاتری را داشت، چرا اعضای اکثریت شورا با عزل یا استعفای ایشان موافقت نمودند و حمایت خود را از وی دریغ داشتند؟ هنوز این پرسش برای شهروندان مراغه­ ای مطرح است که چه عاملی موجب شد شهردار سابق از کار خود برکنار شود و یا کناره­ گیری کند. حق این بود که شورای شهر این مسئله را برای مردم شفاف می ­کردند و اگر کسی در این زمینه مقصر بود به مردم معرفی می­ شد. در این صورت نیازی به این نبود که جناب پاشازاده با این ادعا که کسانی زیر پای شهردار را خالی کردند، اظهار تأسف می­ کردند...

درباره­ ی بروز اختلاف در بین مسئولان و پیامدهای زیانباری که از رهگذر این اختلافات دامنگیر شهر و شهروندان می­ شود، بنده نیز با جناب پاشازاده موافقم و می­ پذیرم که استمرار این وضعیت اثرات نامطلوبی در آینده ی شهرمان به جای خواهد گذاشت... اما در این میان بنده و امثال بنده چه نقشی می­ توانیم ایفا کنیم؟ آیا به نظر حضرتعالی نقد عملکرد فلان مسئول و یا طرح اشتباهات فلان مدیر توسط نویسنده عامل اصلی این بدبختی­ هاست و اگر ما همواره مهر سکوت بر لب می­ زدیم و از انعکاس لغزش ­های مسئولان چشم­ پوشی می­ کردیم، این اختلافات هرگز بروز نمی­کرد؟ و آیا این منطقی است که اهل قلم با این ملاحظه که شاید افشای یک لغزش یا یک اشتباه موجب بروز اختلاف در بین مسئولان شود از انجام رسالت خود شانه خالی کند و بر روی واقعیت­ ها سرپوش بگذارد؟ بنابراین متهم نمودن یک نویسنده یا یک منتقد به ایجاد اختلاف در بین مسئولان یک قیاس مع­ الفارق است و ما باید ریشه ی این مشکلات را در جای دیگری جست­و­جو کنیم.

نویسنده محترم بالاخره با بیان این واقعیت که" اینجانب فریاد قلم را به پژوراک تبدیل کرده و قصد دارم خواست ملت را به گوش اولیای امور برسانم و چاره ی نکبت و بدبختی ­ها را بکنم" اظهار امیدواری کرده است:" ای کاش این حقیر مشکلات پیش­ آمده در سر راه پروژه ی جام­ جم را در مقالات خود مطرح می­ کردم و از مسئولانی که به بهانه ی قرار گرفتن فلان کلبه کاه­گلی در سر راه این پروژه، در مقابل پیشرفت آن ایجاد سد نموده­ اند"، انتقاد می­ کردم و... لازمست توجه جناب پاشازاده را به این مسئله جلب کنم که مقاله ی جامع و فراگیر اینجانب در صفحه ی 6 شماره ی 43 مورخه 16 تیرماه 84 مراغه ­نامه تحت عنوان: ”اقدام سئوال برانگیز میراث فرهنگی و گردشگری و ثبت بی­ رویه ی اماکن مخروبه در فهرست آثار تاریخی“  بیانگر این واقعیت است که حقیر در این مورد مشروحاً قلم­فرسایی نموده و سیاست­ های بازدارنده و ایجاد سد در مقابل طرح­ های توسعه ی شهری توسط میراث فرهنگی را به باد انتقاد گرفته­ ام که ایشان را به مطالعه ی آن دعوت می­ کنم.

در پایان این مقال با پوزش از صراحت لهجه ام در بیان واقعیت ­ها نویسنده ی محترم را به واقع ­بینی و رعایت عدل و انصاف در طرح مسایل و پرهیز از هرگونه پیشداوری در مورد موضوعات دعوت می ­کنم. والسلام