نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

شگفتی های شهر هرت، ( قسمت نهم )


در قسمت هفتم این یادداشت ها با تعریف طنز، ویژگی ها، فوت و فن ها، اهداف و کاربردهای آن تا حدودی آشنا شدید و دانستید که طنز نویس گاهی پیام خودرا به طور مستقیم و بلاواسطه و زمانی غیر مستقیم و با واسطه به خواننده یا مخاطب خود منتقل می کند. 

در قسمت های قبل و ماقبل از مخاطبانی یاد کردم که از بنده استیضاح و استنطاق فرموده بودند که مثلاً چرا موقعیت مکانی شهر هرت را در روی نقشۀ جغرافیایی مشخص نمی کنم و چرا در این یادداشت ها فقط از عیب و نقص های آن می نویسم و حسن و کمالات آنرا نا دیده می گیرم!  همچنین به مخاطبانی اشاره کرده بودم که بنده را به اتهام گزافه گویی و مهمل بافی مورد عتاب و خطاب قرار داده بودند و توبیخ و تهدیدم کرده بودند که اگر در نوشتن این خزعبلات پافشاری کنم، حکم ممنوع القلمی ام را صادرخواهند کرد!

ملاحظه می فرمایید که در اینجا نویسنده به واسطۀ این اشخاص که همگی مجازی و فرضی هستند پیام خودرا به خواننده منتقل کرده است. پرسش و پاسخ ها و تهدید ها و توبیخ ها هم اشاراتی بودند به تأثیر گذاری سخن طنز پرداز در مخاطبان خود که همان مسئولان و متولیان امور جامعه هستند و اینکه چگونه معجزۀ طنز آنان را تکان داده، از خواب بیدار کرده و به واکنش وادار کرده است.

بنابراین اگر خوانندگان نکته سنج این یادداشت ها بعد از این با چنین مواردی برخورد کردند بدانند که اشخاص مورد بحث همگی مجازی و ساختگی هستند و نویسنده، آنان را برای انتقال پیام خود به مخاطب، به خدمت گرفته است.

حال که با این مفاهیم آشنا شدید و می توانید طنز را از نطنز تشخیص دهید با هم می رویم به پیگیری اصل مطلب.

در قسمت هفتم بود که از ترس برخی تهدید ها و سرزنش ها و به حکم غریزۀ تنازع بقا و به منظورحفظ قلم، قول دادم که در قسمت های بعدی بنویسم «که دیگر چه چیز هایی را نخواهم نوشت!» یکی از آن چیز ها  شکاف عمیق طبقاتی و فاصلۀ طولانی در بین فقیر و غنی است.سیستم اجنماعی و اقتصادی  شهر هرت به گونه ای است که فقرا هر روز فقیر تر و اغنیا هر روز غنی تر می شوند. در این شهر عده ای به نان شب محتاجند و شماری در ناز و نعمت غوطه ور. برخی در زیر چرخ کبود صاحب دو متر زمین نیستند و بعضی  مالک هکتار ها زمین. چه بسا خانواده هایی که با وجود کثرت عائله در یک خانۀ خشت و گلی بیست سی متری بدون امکانات زیستی و ایمنی در هم می لولند و می پیچند و شکر خدا را به جای می آورند و در مقابل، چه بسیارند خانواده هایی که به خانه های چند صد و بلکه چند هزار متری مجهز به کامل ترین امکانات، از استخر گرفته تا سونا و چکوزی و مبل و فرش و کاسه و کوزه و خدم وحشم هم رضایت نمی دهند!

 در اینجا همچنین میلیون ها نفر از باسواد و بی سواد و ماهر و غیر ماهر گرفته تا تحصیل کرده و دانش آموخته و متخصص و هنرمند و کاربلد، سال هاست که در آتش بیکاری و بی نوایی می سوزند و جزغاله می شوند و در مقابل، عده ای درعین بی هنری و بی دانشی و بی عرضگی چند شغل و چند پست و چند مقام اداری و غیر اداری را به اشغال خود در آورده اند.

در شهر شهیر هرت،  عده ای برای گرفتن یک وام دو سه میلیون تومانی مجبورند مدت ها در صف نوبت انتظار بکشند، ماه ها سگ دو بزنند و منت بکشند و التماس کنند و ضامن معرفی کنند و کاغذ سیاه کنند و مدرک ارائه دهند... در مقابل شماری از ما بهتران با سوء استفاده از آشفته بازار بی قانونی ها و بی نظارتی ها و خواب سنگین مسئولان این شهر بی در و پیکر،  بدون طی مراحل و معرفی ضامن و سیاه کردن کاغذ... و  فقط با یک تلفن و یک سفارش و یک خواهش، میلیارد ها تومان پول بی زبان بیت المال را از بانک ها و بیمه ها و شرکت ها می ربایند و یک جا قورت می دهند و هضم می کنند و به ریش اهالی مظلوم و محروم شهر هرت هرّ هرّ می خندند.

 در شهر هرت گاهی نسبت  دریافتی حقوق بگیران یک به صد و حتی زمانی بیشتر است. در حالی که اغلب دریافتی ها در این شهر از 700 الی800   هزارتومان تجاز نمی کند، عده ای از مدیران ارشد، درطول سال های گذشته هفتاد الی هشتاد میلیون تومان و بلکه بیشتر حقوق دریافت کرده اند! و احدی ازمدعیان عدالت و منادیان دیانت و صداقت از این بابت به اصطلاح، ککشان نگزیده و دلشان به درد نیامده است. به راستی این است مفهوم  شعار عدالتی که مسئولان این شهر هر از چند گاه در بوق و کَرنا می دمند و مردم را به تحقق آن نوید می دهند؟! آری اینجا شهر هرت است!    ادامه دارد 

شگفتی های شهرهِرت، قسمت (8)


خوانندگان گلم! لازم می دانم قبل از پرداختن به اصل مطلب، در این قسمت از یادداشت های شگفتی های شهر هرت توجه شما را به چند نکتۀ اساسی در رابطه با موضوعات مورد بحث در قسمت های گذشته جلب کنم.

اول اینکه: این یاددشت ها در قالب طنز و شوخی به زیور طبع و گل نشر آراسته می شوند تا بلکه بتوانند گل خنده را بر لب و لوچه های همیشه آویزان! بعضی ها بکارند و نوشدارویی باشند برای التیام دردها و رنج هایی که جامعۀ ما در این روزگار کج مدار نا سازگار با آنها دست و پنجه نرم می کند.

دوم اینکه: ناچارم اعتراف کنم که تاکنون در ارائۀ تعریفی از طنز و تعریضی به ویژگی های آن، در این یادداشت ها کمی تا قسمتی کوتاهی کرده ام و باید برای جبران مافات و تلافی این کوتاهی ها یک شرح نه چندان بلند و بالا در بارۀ این مقوله تقدیم حضورتان کنم.

در یک تعریف خلاصه می توان گفت که طنز، انتقاد غیر مستقیم اجتماعی با چاشنی شوخی و خنده است و مهم ترین کاربرد آن در ادبیات، آموزش و اصلاح طلبی است.

دکتر احمد شرقی «طنز را از نظر محتوا یکی از انواع ادبی می داند که نویسنده و شاعر در آن، علت ها و مظاهر وا پس ماندگی ها، عیب ها، مفاسد و ناروایی های جامعه را به قصد اصلاح، با چاشنی خنده به گونه ای برجسته و اغراق آمیز و همراه با اشاراتی به وضع معمول جامعه بیان می کند.»

بنا بر همین تعریف، طنز با وجود آمیختگی با چاشنی شوخی و خنده در اصل نقدی است جدی بر نارسایی ها و مشکلات اجتماعی. به دیگر بیان، طنز اعتراضی است بر بی خدمتی ها و بی مسئولیتی هائی که مسئولان و متولیان امور جامعه نمی خواهند آنها را به طور مستقیم و بی پرده بپذیرند. لذا می توان گفت که هدف طنز آگاهی بخشی و جلب توجه مخاطب و جامعه به عیب و نقص های خود و ایجاد انگیزه و اندیشه برای حرکت به سمت اصلاح  و جبران خطاهاست.

قلم طنز نویس را می توان به چاقوی جراحی تشبیه کرد که با شکافتن زخم های پنهان جامعه عفونت آنها را خالی می کند و بیمار را بهبود می بخشد. هر چند مبنای طنز بر شوخی و خنده است؛ اما این خنده، خندۀ شادمانی نیست ، بلکه خنده ایست تلخ و دردناک و همراه با سرزنشی نیش دار که با ایجاد نوعی ترس، خطاکاران را بیمناک می کند.

برخلاف تصور رایج، طتزبرای تحقیر و بی ارزش جلوه دادن دیگران نیست؛ بلکه تلاشی است برای بیدار کردن جامعه و مسئولان از خواب سنگین بی خبری و جلب توجه آنان به مشکلات جامعه.

یادآوری این نکته نیز حائز اهمیت است که طنز با هزل و هجو تفاوت های اساسی دارد. بدین معنی که طنز از حد لطیفه و بذله گویی و شوخی و تعریض و تجاهل تجاوز نمی کند، درمقابل هزل از ریشخند و سرزنش عریان و استهزا تشکیل شده است و هجو سرشار از فحش و دشنام و تقبیح و بیهوده گویی و ذم و بدگویی و بد زبانی و گستاخی و لودگی است.

 این نکته را هم نباید فراموش کنیم که در طنز ممکن است نویسنده یا مستقیم و بلاواسطه با خواننده سخن بگوید و یا برعکس با واسطۀ کس یا کسان دیگر. این کس یا کسان، نمایندگان مجازی افکار و عقاید افراد جامعه محسوب می شوند که طنز نویس حرف خودرا از قول آنان به خواننده منتقل می کند.

اگر شما با آثار طنز پرداز معروف معاصر ایران، (مرحوم کیومرث صابری فومنی) متخلص به گل آقا، اندک آشنایی داشته باشید می دانید که ایشان اغلب، با خوانندگان خود با واسطه سخن می گفت. وی معمولاً سه چهار نفر را  با نام های مجازی مانند مش رجب، شاغلام، غضنفر و ممصادق برای بیان منظور خود به واسطۀ آنان دم دست داشت و صحبت های خودرا اغلب از قول آنان به مخاطب منتقل می کرد.

                                                                                                                                                                    ادامه دارد