نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

شگفتی های شهر هرت، " قسمت سی ام

    

 

    عده‌ای که گویی به مرض مزمن منفی‌ بافی و نشر اکاذیب مبتلا شده‌اند؛ با ارائه آمار های ساختگی و سراسرکذب، از نرخ بیکاری در شهر هرت، مدعی‌اند که:  "بیکاری در این شهر بیداد می کند و میلیون ها نفر از نیروهای کاری آن بیکار و در جستجوی کارند!"

 این حضرات با وارونه جلوه دادن واقعیت ها و القای این شبهه  در اذهان، که: "مسئولان شهر هرت، از حل معضل بیکاری عاجزند " می کوشند تا بذریأس، در دلها به کارند و مردم را نسبت به مسئولان تلاشگر و دلسوز این دیار بدبین کنند!

 ارائه کنندگان این آمارها برای اینکه نشان دهند که رشد روز افزون نرخ بیکاری در شهر هرت، یک واقعیت است، بسیاری از شاغلینی را که در مشاغل مختلف مشغول به کارند در آمارهای دروغین خود بیکار قلمداد می کنند!

 ارائه کنندگان اینآمار ها برای اینکه نشان دهند که رشد روز افزون نرخ بیکاری در شهر هند یک واقعیت است بسیاری از شاغلین را که در مشاغل مختلف مشغول به کارند در آمارهای دروغین خود بیکار قلمداد می کنند

 برای نمونه: شمار قابل توجهی از اهالی این شهر را که در مشاغل شرافتمندانه ای چون: دلالی، واسطه گری، سفته‌ بازی، و خرید و فروش سکه و ارز، مشغول به کارند؛ تا بلکه بتوانند اقتصاد شهر هرت را شکوفا کنند و از این طریق گره از کار فروبسته خلق الله بگشایند، در کمال بی انصافی در آمارهای خود بیکار محسوب می کنند!

 ‏یا آن بخش از جمعیت شهر هرت، را که با فراهم کردن چند قلم کالا از جمله: میوه و تره بار و به راه انداختن بساط دستفروشی در گذرگاه های این شهر می کوشند زحمت مردم را برای رفتن به بازار و تأمین مایحتاج خود کم کنند، در آمارهای مورد بحث در ردیف بیکاران ثبت می کنند! حتی عده ای از اهالی شهر هرت، را که سوار بر وانت بارها و موتور سه چرخه ها ی مجهز به بلندگو وقت و بی وقت در کوچه  پس کوچه های شهر راه می افتند و با آواز های دلنشین خود مردم را به خرید کالاهای تر و تازه و خاک نخورده خود دعوت و در مقابل خانواده ها را به فروش لوازم کهنه و از کار افتاده خانگی ترغیب می‌کنند؛ تا بلکه از این طریق بتوانند جلوی گدایی را بگیرند و آبروی خود را حفظ کنند؛ در این آمارها در ردیف بیکاران منظور می کنند!

 مهمتر از همه متجاوز از ۴۰ درصد از نیروهای کاری شهر هرت، که با عنوان کسبه و بازاریان شریف و محترم وقت عزیز خود را در دکاکین و حجرات کوچک و بزرگ سپری می‌کنند و با عرضه انواع کالاها به مشتریان، ضمن تامین معاش خود جای خالی بیکاران را پر می‌کنند؛ تا مسئولان شهر هرت بتوانند به آمارها وعملکردهای خود ببالند و به مردم بگویند که چگونه توانسته‌اند نرخ بیکاری را به حداقل ممکن برسانند درآمارهای دروغین آمارگران مغرض و ضد انقلاب، بیکار محسوب می شوند!

 وبالاخره شماره قابل توجه دیگری از شاغلینی که با جدیت تمام در عرصه های مختلف اجتماعی و اقتصادی مانند کارچاق کنی، رانت فروشی، رانت خواری و امثالهم مشغول به کارند؛ و از این طریق به شکوفایی اقتصاد شهر هرت، کمک می کنند، در این آمارها بیکار تلقی می شوند!

 بنابراین ملاحظه می فرمایید که در شهر شهیر هرت، بیکار به مفهوم واقعی کلمه به مراتب اندک و انگشت شماربوده و آمارهای ارائه شده توسط آمار سازان مغرض و ضد انقلاب، در رابطه با رشد روز افزون نرخ بیکاری در این شهر از اساس دروغ و مغرضانه است!!

 

مردم از مزاحمت های مستمر موتورسیکلت سواران متخلف به کجا باید پناه ببرند؟


اشاره:

 آزادی واژه مقدسی است که ابنای بشر از دیرباز به دنبال دست یافتن به آن هستند؛ اما همین آزادی حد و مرزی دارد که امکان خارج شدن بی قید و شرط از آن‏  به ویژه در زندگی اجتماعی وجود ندارد. قانون این قید و شرط را تعیین و آحاد جامعه را موظف به رعایت آن کرده است. طبق مندرجات اصل چهلم قانون اساسی: "هیچ کس نمی‌تواند اعمال حق خویش را وسیله اضرار به غیر یا تجاوز به منافع عمومی قرار دهد."

 با این مقدمه می پردازیم به اصل مطلب:

 شماری از موتورسیکلت سواران، با سوء استفاده از آزادی و فرصتی که  از مجریان قانون به عاریت گرفته اند؛ در ساعات مختلف شبانه روز و حتی ساعاتی از نیمه شب گذشته و در وقت استراحت مردم،  با جولان دادن در معابر و خیابان‌های شهر، ضمن ایجاد مزاحمت برای شهروندان و سلب آرامش و آسایش آنان جان و سلامت مردم را با مخاطرات جدی مواجه می‌سازند.

 این عده  با سوار شدن به موتورسیکلت های دود زا و صداهای های کوشخراش، برای مردم آلودگی تنفسی و صوتی ایجاد می‌کنند و اعصاب آنان را به هم می ریزند.

 این حضرات، در جلوی چشم مأموران و مجریان قانون، به راحتی و آزادی تمام از مسیرهای یک طرفه و چراغ قرمز عبور می‌کنند و حتی از رانندگی در پیاده روها تردیدی به خود راه نمی‌دهند. آنان همچنین با تجاوز به حریم پارک‌ها،  تفرجگاه‌ها و اماکن عمومی برای شهروندانی که به منظور استراحت و هواخوری و تمدد اعصاب، به همراه خانواده خود ساعاتی به این مکان ها پناه می‌برند، ایجاد مزاحمت کرده و جان و سلامت آنان را به مخاطره می اندازند. گویی این طایفه از شمول مقررات راهنمایی و رانندگی خارج بوده و آزادند فارغ از هرگونه برخورد قانونی و به طور بلامنازع و مهار گسیخته در هرمکان و مسیری  به دلخواه رانندگی کنند.

 تداوم تخلفات و مزاحمت های این گروه از موتورسیکلت سواران، افزون بر تجاوز آشکار به حقوق شهروندان به مثابه دهن کجی به قانون است و باید قانون بدون هیچگونه گذشت و چشم پوشی در حقشان اعمال شود؛  لذا از مجریان محترم قانون که وظیفه ایجاد نظم و امنیت در جامعه و صیانت از حقوق شهروندان را به عهده دارند مصرانه درخواست می شود: با اعمال صحیح و دقیق مقررات در حق موتورسیکلت سواران مزاحم و قانون شکن، به این وضعیت اسفبار خاتمه دهند و مردم را از شر مزاحمت های آنان رها سازند.  همچنین از مقامات محترم قضائی به ویژه دادستان محترم درخواست می شود که با ورود مستقیم به این مقوله از تضییع حقوق مردم توسط موتورسیکلت سواران متخلف و قانون شکن جلو گیری به عمل آورند. نا گفته نماند که تاکنون چندین یادداشت با این قلم درباره موضوع مورد بحث در مطبوعات، به رشته تحریر درآمده؛ با کمال تاسف واکنش مثبتی از سوی مجریان محترم قانون در این زمینه مشاهده نشده است. این بدان معناست که آنان خود را ملزم  و موظف به پاسخگویی به شکایات و اعتراضات مردم نمی‌دانند!

علت اصلی کم کاری و بی برنامگی برخی از مسئولان: ضعف نظارت در کار آنان است


وقتی دو سه نفر یا بیشتر در جایی گرد هم می آییم،  پس از خوش و بش و چاق سلامتی نسبتاً طولانی، سر درد دل های ما ن باز می شود و شروع می کنیم به بر شمردن مشکلات و نارسایی‌ها و تشریح و توضیح وضعیت نابسامان شهر و دیارمان و از اینکه مراغه با وجود پیشینه دیرینه و درخشان تاریخی و فرهنگی و ظرفیت ها و پتانسیل های فراوان، در مقایسه با سایر شهرها در اغلب حوزه‌ها و بخش‌ها در رتبه‌های پایین تری قرار گرفته است، آه و ناله سر می‌دهیم و به زمین و زمان نفرین می فرستیم و در نهایت همه کاسه کوزه های عقب ماندگی ها و توسعه نیافتگی های شهرمان را بر سر مسئولان می شکنیم و آنان را به اتهام ناکارآمدی، کم کاری و بی مسئولیتی به باد انتقاد می گیریم و آنگاه که احساس می‌کنیم که دیگر حرفی برای گفتن نداریم از همدیگر جدا می شویم و هر یک از سویی به دنبال کار خود می رویم! همین عده وقتی برای دومین یا چندمین بار به هم می رسیم و یا در کمپ‌ها و گروه های مجازی حضور به هم می رسانیم، همان حرف‌ها و درد دل ها را که در دفعات پیشین و پیشین بازگو کرده بودیم عیناً و به صورت کلیشه‌ای تکرار می کنیم و بی آن که از این صحبت‌ها به نتیجه ای برسیم مانند دفعات قبل و ماقبل،  از هم خداحافظی می کنیم تا روزی دیگر و جمعی دیگر و این رشته سر دراز دارد …!

چرا ما از بحث ها و درد دل های خود به یک نتیجه منطقی نمی رسیم؟  چون این بحث ها همیشه تک بعدی و بدون در نظر گرفتن رابطه علت و معلولی است. همان طوری که در سطور بالا اشاره شد: ما در بحث های خود همه مشکلات و نارسایی‌های مبتلا به شهرمان را به کوتاهی ها و بی مسئولیتی های مسئولان نسبت می‌دهیم؛ اما آنچه همیشه در این گفتگوها مغفول می‌ماند،  بحث علت‌هاست. ما هرگز به این مسئله نمی پردازیم که یکی از اصلی‌ترین علل کوتاهی مسئولان در انجام وظایف خود، فقدان یک سیستم منسجم نظارتی در کار آنان است و تا زمانی که این سیستم در نظام اداری ما به مفهوم واقعی کلمه مستقر و نهادینه نشده انتظار اصلاح امورآرزویی است بیهوده و عبث.

 افزون بر ضرورت اعمال نظارت از سوی نهادهای نظارتی و مدیران فرادست در کار مسئولان،  مردم نیز باید با استفاده از ساز و کارها و مکانیزم هایی که در اختیار دارند در کار مسئولان نظارت کافی و وافی داشته باشند.

 قوانین موجود، این حق را به مردم می‌دهد که از مسئولان خود بخواهند تا اطلاعات لازم درباره تصمیمات و مصوبات،  ریز دخل و خرج ها و عملکردهای خود را در اختیارشان قرار دهند و آنان را به طور مستمر و شفاف در سطح عمومی منتشر کنند.

 یکی از این قوانین:  قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات است.  طبق مندرجات ماده ۲ این قانون: "هر شخص ایرانی حق دسترسی به اطلاعات عمومی را دارد مگر آنکه قانون منع کرده باشد."  منظور از منع قانونی در این ماده: دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده و اسرار دولتی است. در ماده ۵ این قانون آمده است: " موسسات عمومی مکلفند، اطلاعات موضوع این قانون را در حداقل زمان ممکن و بدون تبعیض، در دسترس مردم قرار دهند.

 تبصره: " اطلاعاتی که متضمن حق و تکلیف برای مردم است باید علاوه بر موارد قانونی موجود، از طریق انتشار اعلان عمومی در رسانه های همگانی به آگاهی مردم برسد.

 طبق مندرجات ماده هفت این قانون: " موسسه عمومی نمی تواند از متقاضی دسترسی به اطلاعات، هیچ گونه دلیل یا توضیحی برای تقاضاییش مطالبه کند.

بر اساس مفاد ماده ۱۱ قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات: " مصوبه و تصمیمی که موجب حق یا تکلیف عمومی است به عنوان اسرار دولتی نمی باشد و انتشار آن ها الزامی خواهد بود. همچنین طبق مندرجات اصل هشتم قانون اساسی: " در جمهوری اسلامی ایران دعوت به خیر، امر به معروف و نهی از منکر وظیفه همگانی و متقابل بر عهده مردم نسبت به یکدیگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت است."  بر اساس این اصل نیز مردم می‌توانند در جایگاه آمران به معروف و ناهیان از منکر پیگیری‌های لازم را در راستای نظارت و کنترل کارکردهای مسئولان انجام و در صورت مشاهده هرگونه انحراف از ناحیه آنان اقدامات بازدارنده را انجام دهند.

 حمید شکری معاون استاندار و فرماندار ویژه  شهرستان مراغه نیز در نشست شورای اداری روز پنجشنبه مورخه ۱۲/ ۷ / ۹۷ ضمن تأکید بر ضرورت تلاش بیشتر مسئولان در ارائه خدمت صادقانه و بی‌ منت به مردم و اهتمام در تحقق توسعه پایدار مراغه،  از آنان خواست: " با استفاده از ظرفیت‌های مطبوعات محلی، گزارش عملکرد خود را به طور منظم و شفاف به مردم ارائه دهند و پاسخگوی درخواست‌های آنان باشد"

 از این بحث نتیجه می‌گیریم که باید به جای اتلاف وقت و انرژی خود در بحث ها و گفتگوهای تکراری و در عین حال بی حاصل،  تمام هم و نیروی خود را در امر نظارت در کار مسئولان متمرکز کنیم و آنان را در صورت مشاهده هرگونه انحراف احتمالی از وظایف شان مورد بازخواست قرار دهیم. 


شگفتی های شهر هرت،" قسمت بیست و نهم"

 ظریفی می گفت: " این شهر هرتی ها چقدر بی انصاف و قدر ناشناس اند که با وجود این همه دلسوزی و دل نگرانی و دلواپسی که مسئولان وظیفه شناس و مسئولیت پذیر و پرتلاش شهر هرت، برای تامین رفاه و آسایش و آرامش خلق الله از خود نشان می دهند،  شب و روز زحمت می کشند، تلاش می کنند، برنامه می ریزند، نقشه می کشند، طرح می دهند و پروژه تعریف می کنند تا بلکه بتوانند قیمت دلار را پایین بیاورند، ارزش پول ملی را بالا ببرند، نرخ تورم را به صفر برسانند، جلوی حرکت شتابان گرانی را بگیرند، اقتصاد شهرهرت،  را شکوفا کنند، ریشه بیکاری را بخشکانند، شجره خبیثه فساد را از بیخ و بن برکنند، پدر فقر را در بیاورند، سفره های مردم را رنگین کنند، بحران بی آبی را حل کنند، دستشان را از روی کلید خاموشی‌ها بردارند و شهر هرت را به شهر گل و بلبل تبدیل کنند …! باز هم دو قورت و نیمشان باقیست و پرچم اعتراضشان در اهتزاز!!

 یکی نیست که به این حضرات بگوید: " آخر چه خبرتان است؟! اندکی صبر پیشه کنید، کمی دندان روی جگر بگذارید؛ مگر نمی‌دانید که عجله کار شیطان است؟ نکند شماها انتظار دارید:  این تلاش‌ها و تکاپوها در دو سه روز و دوسه سال آینده، جواب بدهد؟! اینقدر نزدیک بین نباشید، عینک دوربینی به چشمتان بزنید، شعاع دیدتان را تا افق های دور گسترش دهید؛  آن وقت است که خواهید دید، ظرف سی چهل سال آینده چه گلستانی می‌شود این شهر هرت؛ بنابراین باید پیشاپیش از مسئولان مان بابت این همه دلسوزی و تلاش و تعهد و تعقل و تکاپو، تشکر و قدردانی کرده و آنان را روی سرمان ببریم و حلوا حلوا کنیم!"

شگفتی های شهر هرت، "قسمت بیست و ششم

 این روزها شماری از عزیزان خواننده از طریق تلفن و تلگرام و پیغام و پسغام، حقیر سراپا تقصیر را مورد عتاب و خطاب قرار می‌دهند و از اینکه به زعم آنان، "سلسله یادداشت های شگفتی های شهر هرت، در این اواخر خیلی بی نمک شده اند و از فرط بی نمکی به  قول معروف از دهان می افتند" زبان به شکایت می گشایند و حتی برخی تهدیدم می‌کنند که: " در صورت تداوم این وضعیت، دیگر هرگز گرد این یادداشت ها نخواهند گشت!" در پاسخ این بزرگواران باید عرض کنم که: دوستان، به نان و نمکی که باهم خورده ایم سوگند که کاستن از نمک یادداشت ها از بی نمکی این حقیر نبوده و نیست؛ بلکه بنابر سفارش پزشکان محترم که "نمک برای سلامت انسان ها، به ویژه آن عده که در اثر فشارهای ناشی از گرانی و تورم وکسادی و مالیاتی و هزار و یک درد بی درمان، به مرض مزمن فشار خون دچار شده‌اند و در معرض ابتلاء به انواع بیماری‌ها از جمله سکته‌های قلبی و مغزی و عصبی قرار گرفته‌اند، بسیار مضر و خطرناک است و لذا باید از آن به طورجدی پرهیز کنند" صلاح در آن دیدم که از نمک یادداشت هایم کمی تا قسمتی بکاهم. از طرفی این روزها آش به قدری شوراست که آشپزهم صدایش درآمده؛ فلذا دوست ندارم با افزودن نمک به آن، بیش از این ها شورش را در بیاورم. از همه اینها که بگذریم برخی از حضرات عادت کرده‌اند که نمک را بخورند و نمکدان را بشکنند و یا حتی آن را بدزدند! این کار در تمام فرهنگ‌ها به ویژه در فرهنگ اصیل ایرانی از بس مذموم است که شاعر علیه الرحمه در ذم آن فرموده است: "هر کس که نمک خورد نمکدان شکند در محفل رندان جهان سگ به از اوست!"  البته در مثل مناقشه نیست و از آنجا که شماها آدم های نمک شناسی هستید؛ مفهوم شعر فوق شامل حالتان نمی‌شود؛ اما همین قدر، بهتر است بدانید که یادداشت‌های حقیر آنقدرها هم که شما ها فکر می کنید خالی از نمک نیستند.