نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

تبعات منفی آپارتمان سازی برای مردم

پدیده ی نسبتاً نو ظهور و در عین حال مشکل آفرین آپارتمان سازی در شهرهای مختلف کشورمان ، بویژه مراغه و روند روبه رشد آن در سال های اخیر ، بنا به دلایلی از جمله مشرف بودن آپارتمان ها به خانه های مجاور ، امنیت اجتماعی و روانی ساکنین این خانه ها را به مخاطره انداخته و موجب سلب آسایش و آرامش آن ها شده است .
احداث آپارتمان های چند طبقه ، در اکثر مناطق شهر ، بویژه در شرایطی که شهرداری ها با هدف کسب درآمد بیشتر ، اغلب در صدور مجوز ساخت برای آن ها ، ضوابط و معیارهای شهرسازی را نادیده گرفته و از برخی تخلفات ، مانند اضافه تراکم و طبقات و از همه مهمتر مشرف بودن ، چشم پوشی می کنند ؛ برای ساکنین این منازل مشکل آفرین شده و زندگی امن و راحت را به آن ها حرام کرده است .
ساکنین منازل مورد اشاره به منظور محفوظ نگاه داشتن خود از دیدرس آپارتمان نشینان ، اغلب مجبورند در تمام فصول سال با پنجره های بسته و پرده های کشیده در منازل خود زندگی کنند و از ظاهر شدن در چهار دیواری خانه ی خود به پرهیزند .
هر چند احداث آپارتمان در نفس خود ، مغایرتی با مقررات شهرسازی نداشته و قانونی برای منع آن وجود ندارد . با این وجود آیا در کشوری که بافت آن دینی بوده و مردمانش حجاب و عفاف را به عنوان یک ارزش و بلکه فریضه ی دینی محترم می شمارند ؛ آپارتمان سازی و آپارتمان نشینی ، آنهم در شرایط موصوف از نظر شرعی مباح است ؟ . در وضعیتی که نمایان بودن بخشی از موی سر برای خانم ها از مصادیق عدم رعایت حجاب شرعی بوده و طبق قانون جرم محسوب می شود ؛ آپارتمان سازی و به تبع آن سلب امنیت اجتماعی و اخلاقی مردم هر چند ناخواسته و غیر عمد ، با چه منطقی توجیه پذیر است ؟ و آیا وقت آن نرسیده است که مسئولین امر بویژه آیات عظام با توجه به مسئولیت های قانونی و شرعی خود در قبال جامعه در این زمینه صریحاً موضع گیری و اعلام نظر کنند ؟ و در صورت مغایرت آن با موازین شرعی و اخلاقی ، در جهت جلوگیری از تداوم آن تدبیری بیندیشند ؟ . بدیهی است که هر گونه بی تفاوتی و سکوت در قبال تداوم این قبیل ساخت و سازها و تخلفات مربوط به آن ، از سوی مسئولان و صاحب نظران ، پیامدهای منفی برای مردم مسلمان و جامعه ی اسلامی در برخواهد داشت که امید است مورد توجه و امعان نظر قرار گیرد .

مراغه در سیطره ی موتور سیکلت سواران مزاحم و قانون شکن!

مزاحمت های مداوم و مستمر شمار زیادی از موتور سیکلت سواران متخلف و قانون شکن ، برای شهروندان مراغه ای ، از دیرباز به یکی از دردناک ترین معضلات و آسیب های مبتلا به اجتماعی در این شهر بدل شده و روزی نیست که خبر تصادف منجر به فوت ، یا جرح یک یا چند موتور سیکلت سوار ، گوش جان را نیازارد و خانواده ای را در حزن و اندوه فرو نبرد .
موتور سیکلت سواران متخلف که اکثر آن ها را جوانان و نوجوانان کم سن و سال و ناپخته تشکیل می دهند و از موتور سیکلت به عنوان یک وسیله ی تفننی و تفریحی استفاده می کنند ؛ معابر و اماکن عمومی را به جولانگاه بلا معارض خود تبدیل نموده اند و بدون توجه به قوانین و مقررات راهنمایی و رانندگی ، با سرعت های غیر مجاز ، صداهای گوش خراش ، موتورهای دودزا و حرکات نمایشی ، به حریم عبور و مرور شهروندان تجاوز می کنند و سلامتی مردم را مورد تهدید جدی قرار می دهند .
دامنه ی این مزاحمت ها گاهی آنچنان گسترده و فراگیر است که مردم حتی در پیاده روها و اماکن عمومی هم از گزند این عده در امان نیستند و واقعاً نمی دانند تکلیف شان با تداوم این مشکل چیست ؟
این گروه از موتور سیکلت سواران ، با تجاوز گستاخانه به حریم امن مردم و عبور آزادانه از مسیر های یک طرفه و خطوط ویژه و رانندگی در مکان هایی که مردم به منظور دوری از قیل و قال زندگی ماشینی و آلودگی های صوتی و تصویری و گردش و تفریح به آن ها پناه می برند ؛ آشکارا به قواین دهن کجی می کنند و حقوق اجتماعی مردم را به بازی می گیرند . ناگفته نماند که شمار دیگری از موتور سیکلت سواران علاوه بر عدم رعایت مقررات راهنمایی و رانندگی در معابر و گذرگاه ها ، از موتور سیکلت در انواع شرارت ها و ارتکاب جرایم از جمله کیف قاپی ، سرقت و ایجاد مزاحمت به نوامیس مردم استفاده می کنند و تنها عده ی کمی این وسیله را صرفاً برای رفع نیازهای ضروری و ایاب و ذهاب مورد استفاده قرار می دهند .
وضعیت موصوف بنا به دلایلی از جمله : فراوانی ، ارزانی و سهل الوصول بودن این وسیله برای اقشار مختلف ، ضعف فرهنگ استفاده ی درست و منطقی از موتور سیکلت در مردم ، کمرنگ بودن و مقطعی بودن برخورد مسئولین و مأمورین محترم راهنمایی و رانندگی با موتور سیکلت سوران متخلف و قانون شکن ، برخورد توأم با رأفت مسئولین محترم قضایی با این گونه جرایم و تخفیف در اعمال قوانین و مجازات ها ... و بالاخره بی تفاوتی مردم در قبال تخلفات و مزاحمت های موتور سیکلت سواران ... روز به روز حادتر و پیچیده تر شده و پیامدهای تلخ و دردناک تداوم این وضعیت ، بیش از پیش دامنگیر خانواده ها می شود .
بنابر آنچه گذشت ؛ لازم است هر یک از مسئولان ، در رده های مختلف اجرایی و قضایی ، به تناسب مسئولیت های سنگینی که در ارتباط با موضوع مورد بحث بر دوش دارند ، وارد عمل شده و با انجام اقدامات باز دارنده در این راستا و اعمال صحیح و دقیق قوانین در حق قانون شکنان ، از تداوم این روند جلوگیری به عمل آورند .
ضمناً رسانه های همگانی، بویژه مطبوعات موظفند به موازات اقدامات قانونی مسئولین ، ضمن آشنا ساختن مردم به ضرورت استفاده ی صحیح و منطقی از وسایل نقیله بالاخص موتور سیکلت لزوم رعایت قانون و احترام به حقوق عمومی را به آنان گوشزد نمایند . بدیهی است که هر گونه سستی و کوتاهی از ناحیه ی مسئولین ذیربط ، در برخورد با این پدیده نابخشودنی است و هیچ مسئولی نباید از زیر بار این مسئولیت شانه خالی کند .

و چه خوب بود اگر... (24)

  • راستی چه خوب بوداگر: یکی پیدا می شد وبه نویسنده ی پرحرف وپرتوقع این ستون می گفت: آقای محترم، توراخدا حیف ازاین کاغذنیست که سیاه می کنی؟. اگر دلت به کاغذ نمی سوزد، حداقل به وقتی که تلف می کنی بسوزد. به انرژی که مصرف می کنی بسوزد. آخر تاکنون ازاین همه وراجی ومهمل بافی چه طرفی بسته ای؟ سالهاست که یکریز می نویسی، سالهاست که نقد میکنی، سالهاست مشکلات شهررا ردیف می کنی. سالهاست به مسئولان هشدار می دهی. سالهاست ازمسئولان درخواست می کنی، سالهاست ناله ی چه خوب بود، چه خوب بود سرمی دهی... اما کوگوش شنوا؟. کوآن یکنفری که با دوکلمه ی ناقابل دررد یاقبول مهملات توچیزی بگوید یا بنویسد؟ تا حداقل ، دلت به این خوش باشد که یکی نامه ات راخوانده، یکی حرفت را شنیده، یکی خوشش آمده، یکی بدش آمده... ومگرنه اینست که هرسلامی علیکی دارد وهرپیامی پاسخی؟باورکن، اگر من بجای توبودم؛ قلم را می بوسیدم ومی گذاشتم کنار ومنبعد بجای نوشتن ونقد کردن می رفتم کشکم را می سابیدم. (کشک ساب!)
بقول داش مشدی ها: بابا ایول، واقعاً که ایول! جناب کشک ساب!، شما بجای اینکه بنده را به ادامه ی راهی که درپیش گرفته ام دلگرم کنید، برایم آیه ی یأس می خوانید؟!.راستی چه کسی به شما گفته است که من از وراجی ها، یابه قول حضرت  عالی مهمل بافی هایم طرفی نبسته ام ونتیجه ای نگرفته ام؟!
اتفاقاً برعکس، من باهمین مهملاتم درقلب مخاطبانم رسوخ کرده ام وبعبارتی قلبشان را تسخیر نموده ام. همین مهملات است که بیشتر مسئولان را تکان میدهد وآنها را به واکنش وامیدارد. ازقرار معلوم جنابعالی از اهمیت نقش قلم درتحولات اجتماعی غافلی ونمی دانی که اگر درست به کار گرفته شود، میتواند جهانی را منقلب کند. بیخودی نیست که خداوند تبارک تعالی درقرآن کریم به قلم سوگند خورده است:»ن والقلم ومایسطرون«. بهتراست این راهم بدانیدکه بنده هرگز برای خوش آیند یابدآیند کسی قلم نمی زنم. بلکه درراستای عمل به رسالت قلم ومسئولیتی که درقبال جامعه ی خوداحساس می کنم می نویسم. بهترین پاداش، برای یک نویسنده آن است که بتواند، بارسنگین مسئولیتی راکه قلم بردوش اونهاده است، به مقصد برساند. همان طوریکه زکات علم آموختن است. زکات قلم نیز نوشتن است. وظیفه نویسندگان بویژه درمطبوعات علاوه براطلاع رسانی، روشنگری    وشفاف  سازی مسایل جامعه است. مطبوعات درواقع حلقه ی رابط درذخیره ی ارتباطی مردم ومسئولان هستند وبه لحاظ اهمیت شان به رکن چهارم دموکراسی معروف شده اند. عصرانفجار اطلاعات به رغم تنوع وتعدد رسانه ها، نتوانسته ازارزش واعتبار مطبوعات بکاهد ونقش کلیدی آنها را درامر اطلاع رسانی وروشنگری کمرنگ کند، بنابراین اگرفکر می کنید تبلیغات منفی حضرتعالی میتواند ازارزش این رسانه بکاهد ونویسندگان راازادامه ی راهی که درپیش گرفته اند دلسرد کند، همین بهتر که بروید کشک تان را بسابید وبیش از این به پروپای مانپیچید.

و چه خوب بود اگر... (23)

راستی چه خوب بوداگر: هرازچندوقت یکبار درمحکمه ی وجدان خودحاضر می شدیم وبقول معروف: کلاه مان را قاضی قرارمیدادیم وفارغ ازهرگونه تعصب وتکلفی عملکردمان رادرمقاطع مختلف زندگی، تجزیه وتحلیل میکردیم وجزءجزء آن رادرترازوی عدل وانصاف سبک سنگین میکردیم، خوب راازبدومنطقی راازغیرمنطقی تشخیص می دادیم ودرمقابل اعمال وافکار ناپسندمان یک چرای بزرگ می گذاشتیم وازخود می پرسیدیم:براستی چه عاملی موجب انحطاط فکری ومعنوی ماشده است؟. چرااز بد وخوب اعمال ورفتارمان غافلیم؟. چرااصالت وهویت انسانی خودرا گم کرده ایم؟. چرابه حق وحقوق مان قانع نیستیم؟ چراچشم طمع به حق دیگران دوخته ایم؟ چراخودمان رایک سروگردن برتر وبالاتراز دیگران می پنداریم؟. چرابه وظایف انسانی واجتماعی مان آشنا نیستیم؟ چرامنافع فردی وجناحی رابه مصالح عمومی ترجیح میدهیم؟. چرا ازاعتماددیگران سوء استفاده می کنیم؟ چرا در دادوستدهایمان تااین حد بی انصافی میکنیم؟. چرادرقضاوت هایمان وجدانمان را قاضی قرارنمی دهیم؟. چرا همیشه تنها پیش قاضی می رویم وصدالبته خوشحال برمی گردیم؟. چرازشتی ها وپلیدیهاوپلشتی ها رابه کمند اسارت خود درنمی آوریم. چرا وقتی به پست ومقامی می رسیم، خودرا می بازیم وسرازپا نمی شناسیم؟ چراخودرا قیم وصاحب اختیارمردم می دانیم وحقوق آنها رابه نفع خودمصادره می کنیم؟. چرارفتار وکردارنیکان راسرمشق خودقرار نمی دهیم؟ چرابه نوکر مآبی وبوقلمون صفتی تن میدهیم؟ چرا صاف وشفاف ویکرنگ نیستیم؟. چرا تااین حد به خواب عمیق فرو رفته ایم؟ وباهیچ هشداری بیدار نمی شویم؟. چراخون گرم حیات وحرکت وجنبش در رگ هایمان جریان ندارد؟ چراتااین حد به جمودفکری دچار شده ایم؟. چراتااین اندازه به تنبلی وکم کاری وروزمرگی عادت کرده ایم؟. چرا محیط زندگی مان رابه کانونی ازحیات وحرکت واندیشه وآگاهی تبدیل نمی کنیم؟ چراشاخصهای انسانی واجتماعی خودرا که اصالت واستقلال مان راتشکیل میدهند به لجن می کشیم وبه آنها ارج نمی نهیم؟. چراتااین حدازمعنویت فاصله گرفته ایم؟ چراتااین اندازه به مادیات گرویده ایم؟. چراکودکان مان رابرای یک زندگی سالم وشرافتمند وعاری ازهرگونه پلیدی وپلشتی تربیت نمی کنیم؟. چراآنها رابا حقایق ملموس ومحسوس اجتماعی ودینی واخلاقی آشنا نمی کنیم؟. چراتااین حد اسراف می کنیم وقدر نعمتهای الهی را نمی دانیم؟. چرا ازقوانین می گریزیم وبه آنها بعنوان قراردادهای اجتماعی ومیثاق های عمومی احترام قایل نیستیم و... ده ها چرای دیگری که هریک میتوانند مارا درمحکمه ی  وجدان مان محکوم کنند.

و چه خوب بود اگر... (22)

  • راستی چه خوب بوداگر:نویسنده ی محترم این ستون؛ بجای اینکه مدام، پاتوی کفش این وآن بکنند، یاعملکرد شفاف وبی عیب ونقص! مسئولان رازیرذره بین نقدببرند وبقول معروف درکارشان موش بدواند!... چندکلمه ای هم، درباره ی موش های فربه و چاق وچله ی شهرمان، که دریک مصاف نابرابر، با گربه های پرمدعا ودرعین حال ناتوان این شهرچیره شده اند وآنهارا تاپشت خاکریزها پس زده اند واینک فارغ ازهرگونه تعاقب وتعارض، نقاط حساس شهررا به اشغال خوددرآورده اند وگاهی برای خودنمائی وعرض اندام گروه، گروه ازمقابل شهروندان رژه میروند وباپرورئی تمام به هرسوراخ، سمبه ای سرک میکشند ونه تنها به بقال وعطار که به نجارهم رحم نمی کنند وآسایش و بهداشت وسلامت مردم را درمعرض تهدید جدی قرارمیدهند... چیزی می نوشتند ودرجهت مقابله ی باآنها، راهکارمناسبی ارائه میدادند. (یک شهروند)
به این شهروند عزیز بایدگفت:این موشهایی که من دیده ام؛ گربه که سهل است، پلنگ هم جلودارشان نیست!. آنهاباآن بُرز وبازوئی که به هم زده اند؛ ازفیل باج سبیل میگیرند. چه برسد به گربه! بله شهروند عزیز، حق کاملاً باشماست. موشهای شهرماجسارت رابه جائی رسانده اند که درروز روشن ازمقابل شهرودان رژه میروند وگاهی به آنها دهن کجی میکنند! تعدادآنهاهم؛ چشم نزنی، آنقدرزیاداست که به شماره نمی آیند. امااینکه چراآنها آزادانه ،درنقاط مختلف شهرتردد میکنند وبرای خودشان حدومرزی نمی شناسند، دلایل متعددی داردکه ازآن جمله میتوان به مواردزیر اشاره نمود. 1-شهرداری درجایگاه پرچمدارمبارزه ی باموشها وجانوران خطرناک، ضمن امضاء امان نامه برای آنها، محل های امن ومناسبی رابرای زندگی وزاد وولدشان تدارک دیده است که بعنوان نمونه میتوان ازبستررودخانه صافی چای، جوب های کنارخیابانها، زیرپلها ودکه های روزنامه فروشی واراضی بی دروپیکر وبلاتکلیف رها شده درجای جای شهرمان نام برد.2- سازمان حفاظت از محیط زیست بااستنادبه قانون؛ صیانت از موجودیت گونه های جانوری، آنها رادرلیست جانوران مفیدوبی آزار،ثبت وبرایشان شناسنامه معتبرصادرنموده است!. 3-سازمان حمایت ازحیوانات، باتاکید برضرورت رعایت حقوق فردی و اجتماعی حیوانات، آنهارادرکنف حمایت خود قرار داده و احدی حق ندارد به آنها بگوید: بالای چشمتان ابروست! وبالاخره  شبکه بهداشت ودرمان که طبق قانون، فقط مجازاست:به تخلفات بهداشتی کسبه وبازاریان، آن هم درچهاردیواری محل کسب آنها رسیدگی کند، ازدخالت درکارموش ها ودست فروش های متخلفی که سلامت وبهداشت جامعه راآشکارا موردتهدید قرار میدهند، معاف شده وبه آنها اجازه داده است؛ نقش موثرخودرا درانتشاروانتقال انواع ویروسها وبیماریهای خطرناک بخوبی ایفا  کنندو...بااین حال شماشهروندعزیزخودتان راجای بنده بگذارید وبفرمایید؛ چگونه میتوان بااین موشها ی عزیز دردونه به مقابله برخاست؟!.