اشاره:
در قسمت های گذشته ضمن اشاره به اهمیت نقش نمایندگان، در تصویب قوانین و نظارت بر اجرای قانون اساسی، بر ضرورت مطالعه دقیق، در پیشینه و کارنامه نامزدها تاکید ورزیدیم و مردم را از دادن رأی به نامزدهایی که توانمندی، تعهد و پایبندی خود را به قوانین و ارزش های اخلاقی و اجتماعی در عمل به اثبات نرسانیده باشند؛ برحذر داشتیم.
یکی از معیارهای سنجش پایبندی و التزام عملی به قوانین و ارزش های اخلاقی و اجتماعی نامزد ها نحوه تبلیغات انتخاباتی آنان در پروسه انتخابات است. به قول معروف " سالی که نکوست از بهارش پیداست. " اگر یک نامزد در فرایند تبلیغات، تابع اصول و ملتزم به قانون نباشد، در صورت راهیابی به مجلس شورای اسلامی نیز به قوانین بی اعتنا بوده و تعهدی به حفظ حقوق موکلینش نخواهد داشت.
هر چند تبلیغات لازمه انتخابات است و هر یک از نامزدها حق دارند با بهره مندی از فرصت فراهم شده برای تبلیغات، رزومه کاری و برنامه های آتی خود را برای مردم تشریح و توضیح دهند؛ اما هرگونه سوء استفاده از این فرصت، مردود بوده و برای مرتکبین، نمره منفی به ارمغان می آورد.
نامزدی که تبلیغات انتخاباتی خودرا به طو آشکار و نهان، هفته ها و بلکه ماه ها قبل از موعد مقرر قانونی شروع می کند، وعده های پوچ وناشدنی به مردم می دهد. آشکارا دروغ می گوید و با قلب واقعیت ها می کوشد خود را فردی مفید و مقید به قانون جلوه دهد؛ با چه تضمینی می تواند در جایگاه وکیل مردم از حقوق موکلین خود صیانت کند؟ و یا نامزدی که با یک وعده غذا، با یک هدیه کم ارزش و مبلغی ناچیز رأی مردم را به پشیزی پیش خرید می کند، چه هدفی را دنبال می کند؟ آیا این قبیل بذل و بخشش ها به مثابه سرمایه گذاری در یک طرح سود آور و سوء استفاده آشکار از آرای مردم نیست؟ فردی که در وضعیت عادی حاضر به سیر کردن شکم یک انسان گرسنه نیست؛ چرا در جریان انتخابات به هزینههای میلیاردی تن میدهد؟! و گاهی هست و نیست خود را در اشکال گوناگون، به این و آن می بخشد؟ و چه بسا وامدار دیگران می شود؟
تخریب رقبا با توسل به شایعه سازی وناتوان و نالایق جلوه دادن آنان و تهمت گرایش به انواع مفسده ها و حتی بی عفتی ها نیزاز دیگر تلاش های رایج، توسط برخی از نامزدها در فرایند تبلیغات انتخاباتی در دوره های گذشته بوده که همه ما شاهد و ناظر بودیم!
دامنه این تلاش ها بعضا حتی از مرزهای بداخلاقی های انتخاباتی فراتر رفته و تا مرحله صحنه سازی ها و سناریوپردازی های مضحک، برای القای روحیه درد آشنایی وادعای آگاهی از مشکلات مبتلا به جامعه با بوسیدن دست یک فرد زحمتکش و گرفتن عکس از این صحنه و به اشتراک گذاشتن آن در شبکههای اجتماعی گسترش می یابد!!
گرچه صفحات تاریخ مشحون از این قبیل حوادث است و بسیار دیده شده که وسوسه قدرت و حلاوت شهرت و ثروت افراد را از اوج عزت و بلندای مناعت طبع، به قعر زبونی و ذلت رهنمون شده است؛ اما آیا در شرایطی که شعار معروف و مصطلح " ما شیفتگان خدمتیم نه تشنگان قدرت " گوش هر ایرانی را می نوازد، این قبیل حرکت ها آن هم از سوی کسانی که باید دربزرگمنشی و بلند نظری الگو و سرمشق دیگران باشند؛ پذیرفتنی است؟ و مگر قدرت تا چه حد شیرین است که برخی برای قبضه کردن آن سر از پا نمی شناسند و حاضرند به خاطر آن به هر دستاویزی متوسل شوند؟! ادامه دارد
عباسعلی خسروداد