دوست فاضلم آقای جاهدکه بنده نیز متقابلاً به شخصیت ومنش والای ایشان احترام ویژه ای قایلم؛ طی نوشته ای تحت عنوان» پاسخی به آقای خسروداد«، نسبت به انتقاد نگارنده به مقاله قبلی ایشان ، بازتاب حادی نشان داده اند واینجانب رابه گناهان ناکرده ای چون: خارج شدن ازحدوداخلاقی، خالی کردن دق دل، قضاوت دون شأن، پرده دری ودرنهایت ازدست دادن مهار قلم! متهم نموده اند که لازمست به منظور رفع هرگونه شبهه وسوء تفاهمی که احتمالاً ازموضوع مورداشاره درذهن ایشان ایجادشده ونیزبرای تنویر افکارعمومی، مطالبی را درهمین زمینه باستحضاربرسانم.
اگرامکان بازخوانی مقاله آقای جاهد که تحت عنوان بررسی عوامل توسعه نیافتگی مراغه درشماره 143 مورخ چهارم خرداد ماه 87 درهمین نشریه به چاپ رسیده است، برای خوانندگان این سطور فراهم شود، ملاحظه خواهندفرمود که ایشان باارائه تصویری غیرواقعی ونامستدل ازخصوصیات اخلاقی واجتماعی مردم مراغه، بطور غیرمستقیم به پیشینه تاریخی وفرهنگی آنهااهانت ورزیده بود.
آقای جاهد درآن مقاله نخست، ازقول یکی از اساتید تاریخ دوران تحصیلی شان، معنای لغوی مراغه را»غلتیدن گاه ستوران« عنوان نموده، آنگاه بااستناد به نظریه ابن خلدون، جامعه شناس مغربی، روحیات، اخلاق وکنش اجتماعی ساکنین هراقلیمی رامتأثر ازوضعیت طبیعی واوضاع جغرافیایی آن اقالیم دانسته ودرنهایت، باتاکید براین واقعیت که مراغه دارای اقلیمی ویژه نسبت به سایرمناطق همجواربوده وشهری محصور درمیان کوهها، پوشیده ازباغات وسیع ودرختان متنوع می باشد، درمجموع به این نتیجه رسیده اند که این شهرمردمانی نسبتاً خونسرد واستراحت طلب دارد که معمولاً نسبت به تغییرات وتحولات اطراف به آرامی وبابی خیالی خاص عکس العمل نشان میدهند، ضرورتها رابه آرامی تحلیل می کنند ونسبت به آنها به کندی تصمیم میگیرند...
آقای جاهد درحالیکه به خود این اجازه رامیدهدکه باسرهم کردن ومرتبط دانستن، مفهوم واژه مراغه ونظریه فلان مورخ غربی ووضعیت جغرافیایی این شهر به این نتیجه واهی دست یابند که پس مردم مراغه بطور ذاتی، افرادی خونسرد واستراحت طلب بوده وخصلت بی تفاوتی دروجودشان نهادینه شده است! این پرسشها راکه اینگونه موهومات، باحال وهوای کنونی مراغه وروحیات مردم آن چه ارتباطی می تواند داشته باشد؟! وبراساس کدامین نظریه علمی باید ساکنین چنین شهری ازروحیه راحت طلبی وانفعال برخوردار باشند؟!... برنتافته وبجای پاسخ منطقی ومعقول به آنها، اینجانب رابه خارج شدن ازدایره اخلاق وپرده دری متهم نموده اند!.
اینجانب درنقد نظرات آقای جاهد به ایشان سفارش نموده ام: ضمن اصلاح نگاه خودبه پیشینه درخشان وبی خدشه مردم مراغه، روحیات آنهارااززوایای مثبت وواقعی مورد تحلیل قرارداده وازبزرگنمایی نظریه ایکه برخی ازافراد مغرض، صرفاً به هدف تحقیراین مردم زحمتکش ودرعین حال بافرهنگ نشخوارمی کنند وبه آن تأکید می ورزند، جداً بپرهیزند... متأسفانه آقای جاهد، بانوعی سوء برداشت ازواژه نشخوار، آنرا باصطلاح بخودگرفته اند وبمثابه خارج شدن ازحدود اخلاقی تلقی نموده اند. درحالیکه مخاطب این واژه ایشان نبوده واینجانب قصد هیچگونه اسائه ادب وخدای ناکرده اهانت به ساحت ایشان نداشته ام، بااین وجود خودرا اخلاقاً موظف میدانم، چنانچه این تعبیرموجب رنجش خاطروی شده است ازحضورشان عذرخواهی کنم. ضمناً هرگونه قضاوت درباره مندرجات مقالات اینجانب وپاسخ آقای جاهد رابه مردم فهیم ونکته سنج مراغه واگذار میکنم.