راستی چه خوب بوداگر: این رانندگان خوش انصاف! تاکسی ها که فارغ ازهرگونه نظارت وکنترل قیدوبندی درمعبر وخیابانها، پرسه می زنند ودربدر به دنبال مسافرین»دربستی« می گردند وبادیدن گوشه اسکن های پانصدی وهزاری ودوهزاری، چنان به ترمز بی زبان می کوبند که چیزی نمی ماند تاکسی کله پاشود. اما بامشاهده مسکوکات پنجاهی یکصدی ودوصدی، چنان به گاز خودفشارمی آورند که تاکسی به ماشین پرنده تبدیل میشود ودریک چشم به هم زدنی، ناپدید میشود.یک جو. آری فقط یک جو انصاف داشتند واین حقیقت رادرک می کردند ومی پذیرفتند که تاکسی یک وسیله شخصی نیست که بتوان ازآن به دلخواه وبه میل خووبطور هردمبیلی استفاده کرد. بلکه وسیله ای است عمومی که تحت شرایط ویژه ای به اشخاص واگذار می شود وفلسفه وجودی آن صرفاً خدمت رسانی به مردم وجابجائی مسافرین درون شهری، صدالبته تحت قواعد مشخص وکرایه های مصوب است، حتی اگربه فرض محال، این کرایه ها، ناچیزباشند وبه قول همین راننده ها به دنده کشیدن وترمزکردن وعرق ریختنش نیرزد وباصطلاح دخل وخرج نکند.
وچه خوب بوداگرمسئولان ومتولیان امرتاکسیرانی وسایرمسئولانی که علیرغم علم وآگاهی ازوضعیت بسیارنابسامان وبلکه اسفناک تاکسیرانی درمراغه وده ها مشکل ومعضل طاقت فرسایی که شهروندان بی پناه این شهردراین راستا متحمل می شوند. اصلاً ککشان نمی گزدوبه روی مبارکشان نمی آورند. یک ذره، آری فقط یک ذره دلشان به حال این مردم بیچاره میسوخت وآستینی بالامی زدندویاعلی می گفتند ودریک حرکت جدی، به این وضعیت سامان می بخشیدند وبیش ازاین راضی نمی شوند که اینگونه رانندگان تااین حددرحق مردم اجحاف روادارند وآنها راباهمه مشکلاتشان، درسرما وگرما وبرف وباد وباران بحال خود رها سازند.