و راستی چه خوب بوداگر: این منتقدین ریزبین ونکته سنج ماکه همواره برای شکارضعفها وناتوانی ها وناکارآمدیها ولغزشها واشتباهات احتمالی این یاآن مسئول درسرراه شان کمین میکنند ومترصد فرصتی میشوند؛ تابلکه بتوانند موراازماست بکشند ومچ طرف رابچسبند وباصطلاح، پته اش رابریزندروی آب! و... روزی به این حقیقت مسلم ، پی می بردند ومی پذیرفتند که: بابا، فلسفه نقد،تنها عیب جویی وایرادگیری وبزرگ نمایی نکات منفی وبرشمردن مواردناخوشایند قضایانیست. بلکه نقددراصل، بازشناسی سره ازناسره، اصل ازبدل، خوب ازبد وبازگویی جنبه های مثبت ومنفی مسایل وپدیده ها وعملکردها ورفتارها وگفتارها، صدالبته باهم ودرکنارهم ویاحداقل بدنبال هم است. بنابراین اگربنده حقیر، می آیم طی مقاله ای فلان کاراشتباه شهرداری یاجناب شهردارراباآب وتاب وشرح وتفصیل وبدون پرده پوشی به رشته نقد می کشم ونکات منفی آن رامتذکر میشوم، باید به همان ترتیب، به همان نسبت، به همان اندازه وباهمان سبک وسیاق؛تلاشهای درخورتقدیر واقدامات قابل تحسین وگامهای مثبت وبرنامه های خوب ایشان راهم که ازبدو شروع بکارتاکنون درراستای توسعه وعمران وآبادانی وزیباسازی ومرمت جداول وساماندهی وتوسعه فضای سبز و... انجام داده ومی دهند، توأمان ودرکنارهم بگویم وبنویسم وبعبارت صحیح تر نقادی کنم. وتنها دراین صورت است که می توانم ادعا کنم: که من یک منتقد منصف ویک انسان واقع بین هستم...
وبالاخره چه خوب بوداگر: هریک ازمدیران ومسئولان ادارات وسازمانها، باعنایت به اثرات سازنده واصلاحی نقد واینکه نقد میتواند آنها رادراصلاح اشتباهات، اتخاذ تصمیمات ورفع مشکلاتشان یاری کند، بجای هرگونه بازتاب منفی وجبهه گیری درمقابل منتقدین، نقدها راباگشاده رویی وسعه صدرمی پذیرفتند. وحتی درصورت اقتضا خودراداوطلبانه ومشفقانه درمعرض نقد دیگران قرارمی دادند وبدینوسیله ثابت می کردند؛ ریگی درکفش وکاسه ای زیرنیم کاسه ندارند وبنابراین حاضرند، عملکرد خودرا، بی کم وکاست بدون هیچگونه مخفی کاری ولاپوشانی درمعرض قضاوت وتحلیل عموم قراردهند...