واقعاً آدم قلبش به درد میآد وقتی می بینه این ستون مدتهاست همچنان خالیست. و یکی نیست که حداقل برای خالی کردن ته دلش هم که شده. دو کلمه ی ناقابل، حول و حوش مسایل و موضوعات مبتلا به شهرش و جامعه اش ، در آن قلمی کنه.
قبلاًهم یکبار هم درهمین ستون، نوشتم که : آهای! یا ایهالناس! ، تو که در هر محفل و مجلسی فریادت بلنده و تا دو سه نفری دور هم جمع میشین شروع می کنی به آه و ناله و گله و شکایت و نق و نوق که چرا اِل شده و چرا بِل، خب چرا نمی نویسی ؟ حالا که تریبون به این عریض و طویلی را مفت و مجانی گذاشته اند در اختیارت بنویس دیگر.
هان؟ عجب!! نمی تونی بنویسی؟! بابا ایول! واقعاً که ایول ! دیگه داری کفرمو در میآری ها!، آخه پدرآمرزیده تو که مثل بلبل حرف می زنی، همان حرفها رو بنویس روی کاغذ بده چاپ بشه دیگه. آون دفعه هم گفتم : بابا لازم نیست حتماً انشای خوبی داشته باشی. با همین انشای ساده میتونی حرف دلتو بریزی روی کاغذ. مردم به شکل زیاد اهمیت نمیدند. محتوا میخوان. حرفاتودر هر قالبی که بریزی می فهمند . مهم اینه که حرفت حرف دل مردم باشه. مهم اینه که حرفت به دل مردم بشینه. مهم اینه که حرفت همان حرفهائی باشه که ته دل مردم انباشت شده و دوست دارند به یک طریقی بریزند بیرون. این فرصت را از دست نده . تا مدیر مسئول دلسرد نشده، تا این ستون را حذف نکرده ، بنویس. هان؟ حالا دیگه می خواهی بنویسی؟ چه عجب؟! باشه بنویس عزیز، هر چه می خواهد دل تنگت بگو .