راستی آیا شما تا کنون در همسایگی یک مدرسه یا یکی از مراکز آموزشی ادای زندگی کردن را در آورده اید؟ اگر پاسخ مثبت است، قطعاً با انواع مزاحمت ها و دردسرهای به اصطلاح مدرسهای! از قیل و قال بچه ها گرفته تا سنگ پرانی آنها به در و پنجره ی خانه و ریخت و پاش انواع زباله ها در سطح کوچه و برگزاری مسابقه ی فوتبال در محله و تردد بی رویه و بی ملاحظه ی وسائط نقلیه عمومی و خصوصی در منطقه و بوق زدنهای بی موقع و غیر ضرور و پی در پی و ممتد و گوشخراش رانندگان ... در ساعات مختلف روز و پارک کردن اتومبیل ها در مقابل درب پارکینگ و از همه بدتر و مهم تر و زجرآورتر پخش مکرر و مداوم صداهای گوشخراش و غیر قابل تحمل و طاقت فرسا از بلند گوی مدرسه و ... و بالاخره دهها نوع مزاحمت و بی ملاحظگی و زجر و شکنجه روحی توسط دانش آموزان و اولیا و مربیان و خاطره تلخ و غم انگیز و دردناک بیتوجهی و بی تفاوتی کادر محترم مدرسه در قبال گلهها و شکوهها و شکایت های اهل محل و فراتر از آن برخوردهای زشت و زننده و ضد فرهنگی آنها با شاکیان و مراجعین و معترضین را تجربه نموده اید و از فرط در ماندگی و ناچاری و استیصال به فکر فروش خانه و کاشانه ی خود به ثمن بخس و فرار از منطقه و سکونت در کوه وجنگل و زندگی در میان و حوش و درندگان را به همسایگی با مدرسه و مواجهه با آن همه درد و الم ترجیح دادهاید و در نهایت درد جانکاه همسایگی با مدرسه را با گوشت و پوست خود لمس کردهاید و میدانید زندگی در مجاورت یک مدرسه یعنی چه؟ و حالا که این بنده ی حقیر و همسایگان عزیز حداقل با هشت مدرسه ی چسبیده به هم و متمرکز و اغلب دو شیفته و پرجمعیت همسایه دیوار به دیوار یا روبروبوده و سالهاست با مزاحمت ها و دردسرهای مضاعف و چندین و چند برابر این مدارس مواجه هستیم و با وجود دهها فقره مراجعه و مذاکره و مباحثه، با کادر محترم مدارس و مسئولان سازمان آموزش و پرورش و گزارش ما وقع و ابزار درد و اظهار ناراحتی و ناله و ضجه و فریاد و خواهش و تمنا و عجر و التماس برای رفع این مزاحمت ها، نه تنها تاکنون نتیجه ای عایدمان نشده؛ بلکه روز به روز بر سطح و حجم و وزن و بزرگی مزاحمت ها افزوده شده و تداوم این روند موجبات ضعف اعصاب و خستگی روح و سلب آسایش و آرامش ما را فراهم نموده است.... از شما که با وجود قرار گرفتن در مجاورت فقط یک مدرسه ، آن همه درد و رنج و عذاب روحی و روانی را تحمل میکنید، می پرسم : تکلیف بنده و اهل و عیال و همسایگان در قبال این همه مزاحمت و زجر و شکنجه چیست؟ و شکایت این درد را به کجا باید ببریم و از کدامین مرجع و ملجائی استمداد بطلبیم؟ و آیا علاج درد ما تنها فروش خانه و فرار از مهلکه و سرنهادن به کوه و دشت و بیابان است؟
یا این فریاد را بالاخره روزی فریاد رسی خواهد بود؟
با سلام همین علت باعث شد شما منزلتان را بفروشید و واقعاً متأسفم از این قضیه