دوست نویسنده ام جناب پاشازاده که خود را قلم به دست عاشق مراغه قلمداد می کنند و در جایگاه همکار قدیمی روزنامه ها نمی خواهند خود را در ردیف دوستان تازه وارد به خانواده ی مطبوعات قراردهند! با نگارش مطلبی تحت عنوان:" درهای بسته و باز تأثیری در روند تصمیم گیری شوراها نداردو قانون باید اصلاح شود" ؛ نگارنده را به علت انتقاد و اعتراض به غیرعلنی بودن جلسات شورای اسلامی شهر مراغه مورد مؤاخذه و بازخواست قرار داده و با این ادعا که اینجاب مطلب خود را در همین زمینه به خواسته ی افرادی که گویا با سد راه شدن ها قصد اصلاح جامعه را دارند، به رشته تحریر کشیده ام! اظهار نموده ا ند:" انگشت شمار عزیزان همشهری از خوانندگان این مقاله دلخوش بودند و در عوض آنان که به کنه این مطلب آشنا هستند می دانند داستان این مقال از کدام چشمه ی زلال آب می خورد؛ از آن گله مند هستند..." !
در این مورد ابتدا باید متذکر شوم که برخلاف تصور جناب پاشازاده، نگارنده نوشته ی مورد نظر را به خواسته یا سفارش هیچ فرد یا گروهی به رشته تحریر در نیاورده ام و داستان این مقال صرفاً از چشمه ی زلال فکری اینجاب آب می خورد و واژه واژه آن نظر شخصی و تراوشات ذهنی خودم بوده است. زیرا حقیر به روایت سوابق مطبوعاتیم و مقالاتی که تاکنون درباره ی موضواعات مختلف، چه در نشریات محلی و استانی و چه در مطبوعات سراسری نوشته ام، یک نویسنده مستقل و غیره وابسته بوده و تحت تأثیر هیچ فرد یا جریانی قرار نگرفته و به عبارتی هرگز موافق مسیرباد به این سو و آن سو منحرف نشده ام. اینجانب با ارج نهادن به قداست و شرافت قلم، همانند برخی قلم به مزدها، قلم خود را نه تنها به پشیزی بلکه به جهانی نفروخته ام و در مقابل کسب یک امتیاز یا یک لقمه نان کسی را مدح و ثنا نکرده ام و درباره ی هیچ بنده خدایی شعر و شعار نسروده ام و مجیز او را نگفته ام و در مقابل، به خاطر سلب آن امتیاز و قطع آن مستمری فرد یا نهاد و یا مؤسسه ای را به باد انتقاد و سرزنش نگرفته ام و عملکرد آن را تخطئه ننموده ام. همچنین تاکنون ثبات رأی، استقلال اندیشه و ایمان خود را با چیزی معاوضه یا معامله نکرده و واقعیت ها را آنچنان که بوده وهست، بی کم و کاست به رشته ی تحریر کشیده ام.
در اینجا ناچار از بیان این واقعیت هستم که جناب پاشازاده وقتی قلم روی کاغذ می گذارند، نوشته ها و ادعاهای خود را درباره ی موضوعات مختلف به کلی فراموش می کنند، اگر ایشان اندکی به عقب برگردند و نوشته های خود را یک بار دیگر مرور کنندخواهنددیدکه چگونه در یک برهه از زمان جام جم و مدیر آن پروژه را روی سر می گیرند و به اوج میرسانند و برای مداحان پروژه جایزه تعیین می کنند و دیری نمی پاید که از آن به عنوان”ویرانه های جام جم“ یاد می کنند و آن را پروژه ای شکست خورده می نامند و مدیر پروژه را فردی پرمشغله، بی تعهد و بی توجه به سرنوشت پروژه معرفی می کنند و در یک مقاله دیگر خواهان عذرخواهی ایشان از مردم می شوند و بالاخره گناه عدم پیشرفت پرروژه مورد نظر را از چشم یک مسئول می بینند...! و چنین است که ایشان به قول نویسنده ی مطلب ”استاد پاشازاده را با مقالات انتقادیش دوست داریم“ گاهی می توپد و می خروشد و زمانی به خاموشی می گراید، گاهی مدح و ثنا می کند و گاه تخطئه و سرزنش را دستمایه نوشته های خود قرار می دهد و معلوم نیست بالاخره این نویسنده ی محترم به چه صراطی مستقیم است و به کدامین سمت و سوئی متمایل؟!
نویسنده ی محترم در بخش دیگری از ادعانامه ی خود این پرسش را مطرح می کند که" چرا نماینده ی مردم که با رأی اکثریت انتخاب و در جریان انتخابات وعده و وعیدهایی به مردم داده است، برخلاف قانون ظرف سه سال و اندی خیانت های اکثریت اعضای شورای شهر را به مراجع صالحه و مقامات قضائی و رسانه های گروهی منعکس نکرده و..."
در این مورد لازم است به اطلاع ایشان برسانم: تا آنجائی که نگارنده مطلع است تخلفات اعضای اکثریت شورا توسط دو عضو اقلیت بارها در قالب مقالات و مصاحبه های مطبوعاتی به افکار عمومی منعکس و طی نامه ها و شکوائیه های مکرر به مراجع ذیصلاح و مسئولان ذیربط حتی تا رده ی نهاد ریاست جمهوری منعکس شده است و معلوم نیست چرا آقای پاشازاده تاکنون از این موضوع بی اطلاع بوده اند.
ایشان در فراز دیگری از این مقال، با نوعی تفسیر به رأی از ماده 15 قانون اصلاحی جدید شوراها با مسکوت گذاشتن بخش اصلی این قانون که به صراحت تمام و بدون هیچ گونه ابهامی اولین شرط رسمیت یافتن جلسات شوراها را علنی بودن این جلسات می داند؛ بخش آخر آن را ملاک مشروعیت تصمیم جناح اکثریت قلمداد می کند و از این طریق غیرعلنی بودن جلسات را توجیه می کند. در اینجا به منظور روشن شدن افکار عمومی متن کامل ماده ی 15 قانون شوراها را یک بار دیگر می آوریم: طبق مندرجات این ماده ”جلسات شوراها علنی و با دوسوم اعضای اصلی رسمیت می یابد و تصمیمات با اکثریت مطلق آرای حاضرین معتبر است و تشکیل جلسات غیرعلنی منوط به تصویب دوسوم اعضای حاضر در جلسه می باشد“. ملاحظه می شود که قانونگذار برای احراز رسمیت جلسات دو شرط اساسی قایل شده است که اولین و اصلی ترین آن علنی بودن جلسات است و اگر اعضا می توانستند با استفاده از بخش نهایی قانون همه ی جلسات را به طور پی درپی غیرعلنی اعلام کنند دیگر در ابتدای این ماده به علنی بودن جلسات تصریح نمی شد.
نویسنده ی محترم در جای دیگر، از این که شهردار سابق از همین نای هفت بند آماج تیر پیکان قرار گرفت و بر مصداق: ”عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد“ به صندلی مستحک متری تکیه زد، ابراز خوشحالی نموده و اضافه می کند که بعد از رفتن وی اکثریت قریب به اتفاق مردم شهر از قلم به دستان گله و شکایت دارند که لازمست در این مورد عرض کنم که این هم از عجایب روزگار ماست! زیرا اگر شهردار آن طور که نویسنده ی مقال مدعی آن است فردی شایسته و کارآمد بود و لیاقت ارتقای به مقام بالاتری را داشت، چرا اعضای اکثریت شورا با عزل یا استعفای ایشان موافقت نمودند و حمایت خود را از وی دریغ داشتند؟ هنوز این پرسش برای شهروندان مراغه ای مطرح است که چه عاملی موجب شد شهردار سابق از کار خود برکنار شود و یا کناره گیری کند. حق این بود که شورای شهر این مسئله را برای مردم شفاف می کردند و اگر کسی در این زمینه مقصر بود به مردم معرفی می شد. در این صورت نیازی به این نبود که جناب پاشازاده با این ادعا که کسانی زیر پای شهردار را خالی کردند، اظهار تأسف می کردند...
درباره ی بروز اختلاف در بین مسئولان و پیامدهای زیانباری که از رهگذر این اختلافات دامنگیر شهر و شهروندان می شود، بنده نیز با جناب پاشازاده موافقم و می پذیرم که استمرار این وضعیت اثرات نامطلوبی در آینده ی شهرمان به جای خواهد گذاشت... اما در این میان بنده و امثال بنده چه نقشی می توانیم ایفا کنیم؟ آیا به نظر حضرتعالی نقد عملکرد فلان مسئول و یا طرح اشتباهات فلان مدیر توسط نویسنده عامل اصلی این بدبختی هاست و اگر ما همواره مهر سکوت بر لب می زدیم و از انعکاس لغزش های مسئولان چشم پوشی می کردیم، این اختلافات هرگز بروز نمیکرد؟ و آیا این منطقی است که اهل قلم با این ملاحظه که شاید افشای یک لغزش یا یک اشتباه موجب بروز اختلاف در بین مسئولان شود از انجام رسالت خود شانه خالی کند و بر روی واقعیت ها سرپوش بگذارد؟ بنابراین متهم نمودن یک نویسنده یا یک منتقد به ایجاد اختلاف در بین مسئولان یک قیاس مع الفارق است و ما باید ریشه ی این مشکلات را در جای دیگری جستوجو کنیم.
نویسنده محترم بالاخره با بیان این واقعیت که" اینجانب فریاد قلم را به پژوراک تبدیل کرده و قصد دارم خواست ملت را به گوش اولیای امور برسانم و چاره ی نکبت و بدبختی ها را بکنم" اظهار امیدواری کرده است:" ای کاش این حقیر مشکلات پیش آمده در سر راه پروژه ی جام جم را در مقالات خود مطرح می کردم و از مسئولانی که به بهانه ی قرار گرفتن فلان کلبه کاهگلی در سر راه این پروژه، در مقابل پیشرفت آن ایجاد سد نموده اند"، انتقاد می کردم و... لازمست توجه جناب پاشازاده را به این مسئله جلب کنم که مقاله ی جامع و فراگیر اینجانب در صفحه ی 6 شماره ی 43 مورخه 16 تیرماه 84 مراغه نامه تحت عنوان: ”اقدام سئوال برانگیز میراث فرهنگی و گردشگری و ثبت بی رویه ی اماکن مخروبه در فهرست آثار تاریخی“ بیانگر این واقعیت است که حقیر در این مورد مشروحاً قلمفرسایی نموده و سیاست های بازدارنده و ایجاد سد در مقابل طرح های توسعه ی شهری توسط میراث فرهنگی را به باد انتقاد گرفته ام که ایشان را به مطالعه ی آن دعوت می کنم.
در پایان این مقال با پوزش از صراحت لهجه ام در بیان واقعیت ها نویسنده ی محترم را به واقع بینی و رعایت عدل و انصاف در طرح مسایل و پرهیز از هرگونه پیشداوری در مورد موضوعات دعوت می کنم. والسلام