می گویند در جوامع پیشرفته و قانونمند «حق دادنی است»!یعنی در این جوامع بی آنکه صاحب حق مجبور شود برای گرفتن حق خود مراحل دور و درازی را بپیماید و در این راه با موانع صعب و سختی مواجه شود به آسانی به حق و حقوق خود می رسد. در چنین جوامعی که اصل بر «دادن حق» است دیگر نیازی به اتلاف وقت، صرف انرژی، تحمل هزینه، مراجعات مکرر، رفت و آمدهای خسته کننده و طاقت فرسا، بحث و جدل های غیرضرور و چالش ها و تنش های ناخواسته نیست. چرا که حقوق مردم را از هرنوع و هرچقدر که باشد بی کم و کاست و بدون هیچ مشکلی، در خانه، در اداره و در محل کار و زندگی به آنان تادیه می کنند و اگر احیانا به دلایلی وقفه و قصوری در انجام این مهم رخ دهد که شاید به ندرت چنین اتفاقی بیفتد، به همین دلیل از آنان عذرخواهی می کنند و در جلب رضایت شان می کوشند.
برعکس در جوامع عقب مانده، بی فرهنگ و بی قانون، «حق گرفتنی است». در این گونه جوامع، صاحب حق، ناچار است برای احقاق حق خود از هفت خوان رستم بگذرد و در این راه طبعاً با انواع دیوها، انواع طلسم ها، اژدهاها و مارها دست و پنجه نرم کند،انواع مشکلات و موانع را از پیش پای خود بردارد و با انواع مصائب و مشقات مواجه شود و تازه معلوم نیست بعد از آن همه تلاش و تکاپو موفق به استیفای حق خود باشد یا نباشد.
گرچه به نظر میرسد در وصف جوامع نوع اول که گفته می شود در آنها «حق دادنی است» تا حدود زیادی مبالغه شده و واقعیت های عینی این جوامع در بسیاری موارد نادیده انگاشته شود؛چرا که در دنیای وانفسانی کنونی، دنیایی که در آن شعار ناموزون «خود را باش» جایگزین«حق را باش» می شود، زر و زور و تزویر به عنوان ابزار سلطه ی زورمندان و زرمداران بر علیه ضعفا و تهی دستان حرف اول را می زند، ظلم و جور و اجحاف و تبعیض و تضاد به منتهای درجه ی خود می رسد، استثمار و بهره کشی و به تبع آنها فاصله طبقاتی روز به روز زیادتر می شود و در یک کلام حقوق حقه ی مستضعفان به نفع مستکبران مصادره می شود و فریاد مظلومانه ی آنان در گلو خفه می شود، ادعای وجود جامعه ای که در آن حق به طور مطلق و بی کم و کاست به حقدار برسد، امری است باورنکردنی و بلکه محال و واقعیت وجود چنین جامعه ای در اذهان نمی گنجد. اما اگر ادعا شود که در برخی از جوامع که ما از آنها به عنوان جوامع پیشرفته و قانونمند یاد کردیم، به لحاظ ارتقای سطح آگاهی های حقوقی، آشنایی نسبی افراد با موازین قانونی، احترام به قانون و وجود روحیه ی حق جویی و حق طلبی در مردم و فقدان روحیه اجحاف پذیری در آنان، موانع استیفای حقوق، نسبت به جوامع نوع دوم «جوامع بیقانون» به مراتب کمتر بوده و حق در آنها سهل الوصول تر است... ادامه دارد