مرتضی باستانی عضو شورای شهر مراغه در جلسه ی علنی روز یکشنبه سوم مرداد ماه 83، در خلال پاسخ به اظهارات یک عضو دیگر شورا «درباره ی مسایل مورد اختلاف فی مابین» فرمودند: با هزار زحمت خدمت آقای استاندار رسیدیم تا بلکه بتوانیم ایشان را با این شهر آشتی دهیم! و مساعدت های وی را نسبت به حل مشکلات شهری جلب کنیم...(نقل به مضمون).
صرفنظر از این که آقای استاندار با مراغه یا با مراغه ای ها و یا با مسئولان مراغه قهر هستند یا نیستند و یا این که اصلا دلایل این قهر و آشتی ها چیست؟! لازم می دانم نخست از موضع یک شهروند و بعد از جایگاه یک نویسنده و یکی از خادمین مطبوعات از آقای باستانی بپرسم : مگر جلب مساعدت های آقای استاندار و یا هرمسئول متعهد و با وجدان دیگر، نسبت به حل مشکلات یک شهر، یا یک جمعیت و استیفای حقوق حقه ی آنان مستلزم برقراری نوعی رابطه با ایشان است؟ و باید برای نیل به این هدف به عجز و التماس و خواهش و تمنا و قسم و آیه متوسل شد؟ و در راستای تعظیم و تکریم آنان از القاب و عناوین آنچنانی استفاده نمود؟!
قطعا آقای باستانی فراموش نکرده اند که شورای دوره ی اول نیز در یک حرکت مشابه با نوشتن نامه ای استغاثه آمیز به وزیر مسکن و شهرسازی و به کارگیری کلمات و عبارات ذلتبار در توصیف یک وزیر و یک فرد خدمتگذار برای یک خواسته ی قانونی و مشروع از ایشان، در مقابل وزیر کرنش کردند و سر تعظیم فرود آوردند تا به زعم خود از عطایا و هدایای وزیرانه ی ایشان استفاده کنند و نظر مساعد وی را برای اختصاص طرح ها و پروژه های عمرانی و شهرسازی «لابد از کیسه خلیفه!!» جلب و به عنوان دستا ورد شورای شهربه شهروندان محروم مراغه ای هدیه کنند!که دیدیم این مدیحه سرایی ها و آن کرنش ها و تعظیم ها در دل سنگ وزیر اثر نکرد ونتیجه ی آن جز هتک کرامت انسانی و جرح احساسات پاک و بی آلایش مردمان غیرتمند این خطه ی کهن به ویژه جوانان پاک دل مراغه ای نبود و وزیر محترم با گذشت بیش از پنج سال از آن زمان،هنوز گامی هرچند کوچک و ناچیز در این زمینه برنداشته است.
نگارنده پس از انتشار نامه ی مذ کور در نقدی بر آن در یکی از نشریات محلی،اعضای محترم شورای شهر را از این گونه حرکت ها برحذر داشتم و با تاکید بر این که شهروندان بزرگ منش مراغه ای هرگز خارج از وظیفه ی قانونی مسئولان توقعی از آنان ندارند و همواره خواهان احقاق ضابطه مند وقانونی حقوق خود هستند، به آنان گوشزد نمودم که منبعد با این گونه حرکت ها، شان شورا و کرامت انسانی شهروندان را زیر سوال نبرند و برای استیفای حقوق حقه ی مردم از موضع قدرت و از راه های قانونی وارد عمل شوند.
اینک یک بار دیگر از عزیزان حاضر در شورا متواضعانه و خاضعانه درخواست می کنم با درک مقام و منزلت شورا، شناخت ظرفیت های قانونی آن و با تکیه بر پشتوانه ی محکم موکلین خود، در مقابل هرگونه حق کشی و حق ستیزی قاطعانه ایستادگی کنند و بجای کرنش در برابر فلان وزیر یا فلان مسئول که در واقع خادم این مردم هستند، از مردم حقوق می گیرند وموظفند به مردم خدمت کنند، حق مردم را طلبکارانه از آنان به بخواهند نه ملتمسانه و از توسل به عجز و لابه و خواهش و تمنا در این مورد جدا بپرهیزند.
بی شک حق و حقوق مراغه و مراغه ای ها طی سالیان متمادی از سوی برخی مسئولان بشدت پایمال شده واز شکوفایی و بالندگی آن به طور جدی جلوگیری بعمل آمده است. سهم مراغه از اعتبارات ملی و استانی، از طرح های بزرگ صنعتی، از پروژه های قابل توجه عمرانی و از گسترش و توسعه ی شهری این پشیز ناقابل نیست که به آن تعلق می گیرید.
امروز شهروندان فهیم و شریف مراغه ای بخوبی می دانند که حقوق مادی، معنوی،فرهنگی و اجتماعی آنان توسط مسئولان استانی ضایع می شود و به دست آنان نمی رسد. مردم می دانند برای مسئولان استانی، آذربایجان شرقی تنها در «تبریز» خلاصه می شود و بس. مراغه شهری که از لحاظ قدمت، وسعت، کثرت جمعیت و سایر برخورداری ها دومین شهر استان بعد از تبریز محسوب می شود، متاسفانه در اثر انواع بی توجهی ها و سوء مدیریت ها از قافله ی توسعه و عمران، فرسنگ ها فاصله گرفته و در تنگنای محرومیت ها و مظلومیت ها گرفتار آمده است. و اینک همتی باید که این شهر پیر و کهن عظمت دیرینه ی خود را باز یابد و افتخارات گذشته ی خود را احیا کند و این همه میسر نمی شود مگر با همبستگی و وحدت و یک دلی ویک زبانی مردم و شورایی که برگزیده مردم است. و بر آنان است که با پرهیز از هرگونه تنگ نظری و مردم گریزی و کبر و نخوت و دوری از دعواهای گروهی و جناحی وچشم پوشی از منافع ومصالح شخصی، یک پارچه و یک دل و یک زبان به اعتلای مراغه بیندیشند و در راه توسعه و پیشرفت واقعی این شهر در تمامی زمینه ها طرحی نو دراندازند. باامید آنروز.