نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

شگفتی های شهر هرت،" قسمت بیست و سوم"

شگفتی های شهرهرت، گویی تمام شدنی نیست به قول معروف: "هردم ازاین باغ بری می‌ رسد، تازه تر ازتری می‌رسد."

 سوارتاکسی بودم که اتومبیلی دفعتا به جلوی تاکسی پیچید و چیزی نمانده بود تصادفی رخ دهد. حقیرکه بغل دست راننده تاکسی نشسته بودم با مشاهده این حرکت گفتم "عجب!" راننده تاکسی که از تعجب من متعجب شده بود گفت: "چرا تعجب کردی؟" گفتم: "آخر!" حرفم را قطع کرد و گفت:  "مثل اینکه جنابعالی از پاریس تشریف آورده اید. برادر اینجا شهرهرت،است. در شهرهرت، عدم رعایت مقررات و تجاوز به حقوق دیگران، یک امر عادی است واهالی این شهر به این وضعیت عادت کرده‌اند؛ بنابراین کسی از مشاهده چنین رفتارهایی شگفت زده نمی شود؛ بلکه برعکس اگر فردی بر حسب اتفاق، به مقررات احترام بگذارد و  حقوق دیگران را پاس بدارد، موجب شگفتی می شود." راننده تاکسی که گویی این حادثه تلنگری شده بود تا سر درد دلش باز شود؛ با لحنی آمیخته به  تاسف افزود: " بله اگر ببینید که یک راننده تخلف نمی کند وحق تقدم سایر رانندگان وعابران پیاده را محترم می شمارد؛ یا یک عابر پیاده متقابلا خود را ملزم به عبور از روی خط کشی عابر پیاده می داند و به حریم رانندگان تجاوز نمی کند باید شگفت زده شوید نه بلعکس. درسابر حوزه ها هم همین طور؛ مثلا اگر ببینید یکی از کسبه بازار گرانفروشی و کم فروشی نمی‌ کند، کالاهای تقلبی را به جای جنس مرغوب نمی فروشد، در داد و ستدهای خود انصاف و وجدان را در نظر می گیرد؛ تعجب برانگیز است.هچنین اگر ببینند یک کارمند به وظایف و مسئولیت های خود، به درستی عمل می‌کند، در کار ارباب رجوع وقفه ایجاد نمی کند، کارمردم را به فردا و فرداهای دیگر موکول نمی کند. ارباب رجوع را برای انجام یک کار کوچک اداری در کریدورهای اداره سر گردان نمی کند، ازارباب رجوع، توقع ندارد که در مقابلش دولا راست شود و برای راه افتادن کارش به عجز والتماس متوسل شود… تعجب همگان را برمی انگیزد. یا اگرمی بینید: مدیرومسئول فلان دستگاه اداری در حوزه مسئولیت خود احساس وظیفه می کند، برای حل مشکلات مردم، رفع معظل بیکاری، برون رفت ازبن بست اقتصادی و توسعه پایداربرنامه دارد، وعده تو خالی به مردم نمی دهد، با شعارهای تکراری و صد تا یک غاز سر مردم را شیره نمی مالد، در پست و مقام خود ذوب نمی شود، چهاردستی به میز و مقام خود نمی چسبد، برای خود حقوق نجومی تعیین نمی کند، از فساد اداری، فساد مالی، رشوه خواری و رانت خواری دوری می گزیند، گزارش عملکرد و حساب دخل و خرج حوزه مسئولیت خودرا به طور شفاف به مردم ارائه می دهد و بالاحره از مردم غافل نمی شود؛ آنوقت است که آدم باید از فرط شگفتی شاخ در بیاورد! با اگرآن معلم و آن فرهنگی محترم، باسر سری گرفتن تدریس در مدارس دولتی، دانش آموزان را به مدارس به اصطلاح غیر انتفاعی و درعمل خیلی هم انتفاعی و یا تدریس خصوصی هدایت نکند، جلسات تدریس خصوصی را درجه بندی نکرده و برای هر درجه نرخ مشخصی تعیین نکند، برای خودش دکان علم فروشی باز نکند و با طبقاتی کردن آموزش،فرزندان خانواده های آسیب پذیر را از تحصیل محروم نکند… باید دهانمان از تعجب باز بماند! یا اگر دبده شود که یک کار فرما کارگر را استثمار نمی کند و حق و حقوق ویرا به موقع و بی کم و کاست می پردازد، به اواجحاف روا نمی دارد. و کارگر هم متقابلا از کارش نمی دزدد و به قدر مزدی که می گیرد کار می کند؛ باید شگفت زده شویم. همین طور اگرمشاهده کنیم که فلان پزشک، با پای بندی به سوگد نامه سقراط حکیم، اخلاق پزشکی را به تمام و کمال، رعایت می کند و تمام هم و غم خودرا درمداوا و معالجه بیماران و کاستن از درد و رنج آنان متمرکزمی کند؛ باید تعجب کنیم. و قس علی هذا. تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!"

 

در حالی که از تاکسی پیاده می شدم گفتم: عجب!!  ادامه دارد

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.