بسم الله الرحمن الرحیم
نون والقلم و ما یسطرون. با تبریک روز خبرنگار به همکاران عزیزم و تشکر از بانیان این نشست بدوا، حضار محترم را به شکیبایی در شنیدن این وجیزه فرا می خوانم و امیدوارم از صراحت لهجه ام در بیان برخی واقعیتها دلزده نباشند.
هر سال یک روز به بهانه روز خبرنگار در نشستی با حضور برخی از مسئولان، خبرنگاران، به اصطلاح دیده می شوند. در این نشست ابتدا میزبانان، به تعریف و تمجید خبرنگاران می پردازند و از آنان با عناوین پر رنگ و لعابی چون: چشم بینا، گوش شنوا و فریاد رسای مردم، وجدان بیدار جامعه، طلایه داران جبهه آگاهی بخشی، سفیران رکن چهارم دموکراسی، پل های ارتباطی ما بین مردم و مسئولان و دهها عنوان دلخوش کنک دیگر یاد می کنند؛ آنگاه خبرنگاران در دلها، مشکلات خود را بر می شمارند و بالاخره نشست با و عده های سر خرمن مسئولان و بر مصداق جمله: "نشستند و گفتند و برخاستند." به پایان میرسد؛ تا سالی دیگر و روزی دیگر!
خبرنگاری که یک سال تمام، در بدترین شرایط ممکن، فعالیت می کند. اخبار جامعه را پوشش می دهد.گزارش می نویسد اطلاعرسانی میکند. عرق می ریزد؛ اما تنها یک روز دیده می شود و یک روز از او یاد می شود؛ آنهم به چه کیفیتی!
خبرنگار پای درد دل دردمندان مینشیند؛ اما کسی نیست که درددل های او را بشنود. حقوق دیگران را پی می گیرد؛ اما کسی نیست که حقوقی برای وی قائل شود. پیگیر بیمه دیگران است؛ اما تکلیف بیمه خود، سالها در پس وعدههای مسئولان به فراموشی سپرده شده است. سختی معیشت مردم را فریاد می زند؛ اما احدالناسی در فکر معیشت او نیست. با چشمان تیزبین خود مشکلات جامعه را رصد میکند؛ اما کسی نیست که به مشکلات او گوشه چشمی نشان دهد. مطالبات مردم را به گوش مسئولان می رساند؛ اما کسی پاسخگوی مطالبات او نیست... آری، این است بخش کوچکی از قصه پر غصه حرفه سخت و زیان آورر و در عین حال بی مزد و مواجب خبرنگاری؛ قصه ای که گویی هرگز تمامی ندارد!
امید که مسئولان با تغییر نگاه خود به جامعه محروم خبرنگاری ، نشست با خبرنگاران را چند بار در طول سال، اما پربارتر و مفید تر، تکرار کنند و با گوش سپردن به درد دل های آنان، برای حل مشکلاتشان چاره ای بیندیشند.