اشاره:
در قسمت اول این یادداشتها با بیان این که: کشور ما با وجود برخورداری از انواع ثروتهای زیرزمینی، پتانسیلهای غنی و تاریخ و تمدنی دیرینه در مقایسه با بسیاری از کشورها، کشوری جهان سومی و عقب مانده محسوب می شود؛ خاطرنشان کردیم که باید فارغ از هرگونه فرافکنی و مقصر دانستن دیگران، سرنخ بسیاری از مشکلات و ناکامی ها را در کم کاری و عافیت طلبی خودمان جستجو کنیم...
کم کاری و عافیت طلبی ما ایرانیان باعث شده است که کار مفید در کشورمان در مقایسه با کشورهایی چون ژاپن کره جنوبی آلمان، ترکیه و حتی افغانستان و پاکستان، به مراتب پایین تر بوده و در خوش بینانه ترین حالت، در سال، به حدود ۸۰۰ ساعت برسد! این درحالی است که کار مفید در کشورهایی مانند ژاپن کره جنوبی و چین به ترتیب به: ۲۴۰۰، ۱۹۹۴ و ۱۴۲۰ ساعت در سال بالغ می شود.
اگر خودخواهی، خودشیفتگی و تعصب را کنار بگذاریم خواهیم دید که ما ایرانیان، بیشتر مصرف کننده هستیم تا تولید کننده، خام فروش هستیم تا سازنده و وارد کننده هستیم تا صادر کننده! کشورهای پیشرفته صنعتی مواد خام ما را به ثمن بخس از دستمان خارج میکنند و پس از فرآوری و تبدیل به کالاهای صنعتی آنها را به قیمت های گزاف به ما می فروشند.
برابر آمارهای موجود: نزدیک به دو سوم از جمعیت در سن کار کشور که باید جزو گروه فعال اقتصادی به کار تولیدی مشغول باشند، صرفاً مصرف کننده هستند و جمعیت میلیونی غیر فعال کشور را تشکیل می دهند. بخش قابل توجهی از این جمعیت عظیم در کارهای دلالی، واسطه گری، خرید و فروش ارز، طلا، مسکن و اتومبیل مشغول هستند و بخشی دیگر در کار داد و ستد و توزیع انواع کالاها اعم از: مصرفی، خوراکی و لوازم خانگی فعالیت دارند. آمارها حاکی از آن است که در ایران برای هر سی نفر یک واحد صنفی وجود دارد؛ اما در کشور های پیشرفته به ویژه اروپا برای هر ۷۰۰ تا هزار نفر یک واحد صنفی مشغول ارایه خدمت به شهروندان هستند؛ با این وجود، در کشور ما هر روز برج ها و مجتمعهای تجاری، پاساژ ها، مغازه ها و مراکز خرید، قارچ گونه و به طور خلق الساعه در گوشه و کنار شهرها قد میکشند؛ تا تعداد بیشتری از واحد های صنفی و بازاریان را که تنها هنرشان خرید و فروش انواع کالاها به ویژه کالاهای تولید خارج و قاچاق است در خود جای دهند. در نهایت تأسف باید گفت که در ایران، اشتغال در اینگونه مشاغل، به دلیل راحتی کار و سودآوری بیشتر روز به روز در حال رشد بوده و به یک فرهنگ بیمارگونه تبدیل شده است. نزدیک به دو سوم جمعیت در سن کار کشور، ساعت ها در دخمه هایی به نام "دکان" چشم خودرا در انتظار رسیدن یک مشتری به در می دوزند؛ تا کالاهای متورم و خاک خورده خودرا به چندین برابر قیمت واقعی به آنان قالب کنند و با شعار: "کاسب حبیب خداست." باد در غبغب بیندازند که: " بله داریم کسب حلال می کنیم!!" ای دو صد نفرین به آن کسب به اصطلاح حلال، که کشور را به این حال و روز دچار کرده است!
تمرکز سرمایه های کلان، به همراه میلیون ها نیروی انسانی در این دخمه ها! باعث شده است که کارخانجات و واحدهای تولیدی ما با انواع چالش ها از جمله: کمبود سرمایه در گردش، گرانی مواد اولیه و در نتیجه ورشکستگی و تعطیلی مواجه شوند. و به قول معروف: "عطای تولید را به لقایش ببخشند!"
اگر بخشی از سرمایه ها و نیروهای انسانی متمرکز در بازار به طور اصولی و برنامه ریزی شده به سمت تولید هدایت می شد اکنون شاهد رکود چشم گیر اقتصادی، تورم و گرانی و رشد روز افزون نرخ بیکاری در کشور نبودیم.
به راستی آیا روزی خواهد رسید که ملت ما از خواب گران غفلت بیدار شوند و در جبران عقب ماندگی های خود، تنبلی و تن پروری را کنار بگذارند و با بالا زدن آستین ها در امر سازندگی کشورمان به طور جدی مشارکت کنند؟ به امید آنروز