نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

اختلاط فاضلاب با آب های روان سلامت اهالی محله ی محروم انزاب رامورد تهدیدجدی قرار می دهد


بله! محله ­ی محروم انزاب! عنوانی است که مسئولان شهری به این محله داده ­اند، مسئولانی که مدعیند: با در نظر گرفتن این محرومیت، خدمات قابل توجهی را به اهالی انزاب ارایه نموده ­اند و با دادن اولویت به این محله،طرح­ های زیادی را در آن به مرحله­ ی اجرا گذاشته­ اند! اما کدام اولویت و کدام طرح؟ در عمل، نه معلوم است و نه مشهود.

اکنون یکی از بزرگ ترین و حادترین معضلات اهالی انزاب، کانال موجود درقلب این محله است. چشمه­ ی موجود در داخل این کانال که از دیرباز، جهت استفاده از آب آشامیدنی و محل شست شوی اهالی و ساکنین محلات مجاور بکارگرفته می­ شد، اکنون هم بستر فاضلاب شهری شده و تداوم این وضعیت طی سال­ ها، بهداشت و سلامت ساکنان را در معرض تهدید جدی قرار داده است. کانال مورد بحث، که سابق بر این مسیر آب های سالم باغات بوده است اکنون به محل اختلاط فاضلاب­ ها و آب­ های روان آبیاری باغات، بدل شده و تعادل زیست محیطی منطقه را به هم زده است.

لازم به توضیح است که فاضلاب اکثر محلات، از طریق منحول­­ های آب و فاضلاب شهری به طرف این محله هدایت شده و به موازات کانال روباز انزاب اجرا شده است. این فاضلاب ها به علت عدم نظارت کافی وتعلل در نگهداری آن­ ها، اغلب سرریز شده و با آب­ های موجود در این کانال مخلوط می­ شوند و از این مسیر به باغات انتهای محله ­ی انزاب هدایت و به مصرف آبیاری تره بار و سبزیجات می­ رسند، که عواقب و پیامد­های زیبانباز بهداشتی و زیست محیطی آن برکسی پوشیده نیست. صد البته این تنها یکی از ده­ ها مشکل موجود در محله­ ی انزاب است. مسئولان ذیربط، درپاسخ به این پرسش اهالی محله ­ی انزاب، که چرا این کانال ساماندهی و لوله گذاری نمی شود؟ می­ گویند: چون کانال مذکور مسیل رودهای روان است،لذا امکان لوله گذاری در ان وجود ندارد! و این در حالی است که­ ابتدای کانال به طور تقریبی....متر،لوله­ گذاری و خیابان­ کشی شده است.ضمناً با وجودی که عملیات لوله­ گذاری مسیل ­ها در حیطه ­ی وظایف شهرداری نیست، شهرداری مراغه اعلام امادگی نموده است. که در صورت تایید طرح و تامین لوله های مورد نیاز،توسط ادارات ذیربط


آنان را در کلیه­ ی مراحل اجرایی،اعم از(خاکبرداری، تسطیح، لوله­ گذاری، روپوشی، آسفالت وخیابان­ کشی) یاری خواهد کرد.

و اینک سئوال این است که در وضعیت موصوف تکلیف اهالی محروم محله­ ی انزاب، با این مشکل بزرگ چیست؟ آیا این انسان­ های سخت کوش و در عین حال کم درآمد، محکوم و مجبور به تحمل این وضعیت هستند؟ و ناچارند همچنان درمیان گند وکثافت زندگی کنند؟ آیا از نظر مسئولان محترم شبکه ­ی بهداشت و درمان، هیچ مشکل بهداشتی در این محله وجود ندارد؟آیا اب و فاضلاب شهری نباید حداقل از سرریز منحول­ های فاضلاب در داخل کانال جلوگیری به عمل آورد؟

طبق اظهار جمعی از اهالی محروم این محله ­، با وجود تهیه و پخش گزارش تصویری و رادیویی،  توسط صدا وسیمای استانی و شهری ازمنطقه ، و درخواست های مکرر و موکد اهالی، برخی از مسئولان به مشکلات اجتماعی، بهداشتی و فنی این محله توجه کافی مبذول نمی­ کنند و اغلب آن­ان از پاسخ گویی به ساکنان، آشکارا طفره می­ روند، اهالی محله همچنین از این که برخی از مسئولان، در مقاطع مشخص زمانی و در اوقات ویژه، در مساجد و مجالس حاضر می­ شوند و به اهالی وعده وعید می­

دهند، اما پس از سپری شدن ان مقاطع و کسب موفقیت وعده­ ها را فراموش می­ کنند اظهارتاسف می کنند و ازمسُولان ذیربط به ویژه معاون استاندار و فرماندار ویژه ­ی مراغه عاجزانه و مصرانه درخواست می­ کنند: در جهت اجرای طرح ساماندهی کانال و تهیه­ ی لوله­ های مورد نیاز و جلب مساعدت های سایر ادارات و سازمان­ ها، اهالی این منطقه را از وضعیت رقت باری که هم اینک دچار آنند نجات بخشند و از این طریق ثابت کنند که به وعده های خود مبنی بر حمایت از اقشار محروم جامعه همچنان پای بندو وفادارند .

اجازه ندهیم باغشهر مراغه به شهر اموات معروف شود


خسته شدیم از بس که گفتیم و نوشتیم و فریاد کردیم که ای مردم، ای مسئولان و ای کسانی که در قبال مسائل مبتلا به این شهر مسئولیت دارید: این آگهی ­های دیواری، به ویژه آگهی­ های ترحیم، سراسر شهر را سیاه پوش می کند، در و دیوار مردم را به رنگ عزا درمی­ آورد، محیط زیست را می­ آلاید، مراغه را به شهر اموات و ارواح تبدیل می­ کند، شادی و نشاط را از چهره­ ها می ­زداید و مردم صبح که از خانه بیرون می ­آیند، به جای مشاهده ی سبزه و گل و تماشای چشم ­اندازهای زیبا و فرح­ انگیز و فضاهای شادی بخش و نشاط ­آور، با در و دیوار پوشیده از آگهی ­های تشییع­ و ترحیم درگذشتگان مواجه می ­شوند و با روحی آزرده و احساسی جریحه ­دار شده و اعصابی به هم ­ریخته به سرکارهای خود می ­روند و در طول مدت کار با صورتک­ های ملال ­آور مرگ و شکلک ­های کشنده­ ی ارواح دمساز می­ شوند... راستی چرا دل مان به شهر خودمان نمی ­سوزد، چرا شهرمان را به دست خودمان به گند می­ کشیم، چرا دیوارهای شهرمان را سیاه پوش می­ کنیم، چرا برای هریک نفر یک نسخه آگهی ترحیم در تیراژ 50 الی 100 برگی سفارش می ­دهیم، چرا به هرکجا که می ­رسیم،­ آگهی ترحیم می چسبانیم، چرا به درخت­ ها و تیرهای چراغ برق هم رحم نمی­ کنیم، چرا برای اظهار همدردی یا عرض تسلیت این همه کاغذ تلف می­ کنیم، چرا در این شهر گوش شنوایی وجود ندارد، چرا در این شهر یک مسئول درد آشنا و پاسخ­ گو پیدا نمی­ شود، چرا احدی از مسئولان مسئولیت رفع این معضل بزرگ را برعهده نمی­ گیرد، چرا فریادهای دلسوزان در دل سنگ مسئولان اثر نمی­ کند، چرا یکی آستین بالا نمی ­زند و برای سامان­دهی آگهی­ های ترحیم یاعلی نمی­ گوید، چرا این وضعیت در جلوی چشم مسئولان تداوم پیدا می­کند و روز بروز بر دامنه ­ی آن افزوده می­ شود؟!

آیا مردم عزیز و مسئولان محترم می دانند که این گونه افراط­ کاری­ ها فقط مختص مراغه است؟ و در سایر شهرها برای اظهار همدردی و عرض تسلیت، از شیوه­ های جای گزین، مانند تابلو تسلیت، یا درج در روزنامه ها استفاده می­ کنند، آیا می­ دانند که در همین تبریز خودمان برای هر متوفی فقط یک نسخه آگهی ترحیم چاپ می شود و اسامی کلیه­ ی اظهار همدردی کنندگان در ذیل آن درج می­ گردد؟ تا کی باید این روش غلط در شهر ما ادامه داشته باشد، تا کی باید مسئولان ما در قبال این حرکت ناموزون و بدفرجام بی­ تفاوت باشند و اجازه بدهند باغشهر مراغه به شهر اموات معروف شود؟

شما را به خدا بیایید دست به دست هم بدهیم، از مسئول گرفته تا مردم همت کنیم و به این وضعیت اسف­بار برای همیشه پایان دهیم و نگذاریم این شهر سرسبز و مصفا و خوش آب و هوا رنگ عزا به خود بگیرد و در زیر رگبار آگهی­ های ترحیم طراوت و شادابی خود را از دست بدهد.

مسئولان ذیربط نیز، با عنایت به این که این موضوع به دغدغه­ ی فکری اکثریت قریب به اتفاق شهروندان مراغه­ ای بدل شده و مراتب بارها در مطبوعات منعکس شده است، این بار برخلاف گذشته­ ها، آستین بالابزنند و یاعلی بگویند و مراغه را از چنگال این گرفتاری بزرگ نجات بخشند.

در کدامین فرهنگی ریختن زباله در معابر و اماکن عمومی مجاز شمرده شده است؟


نوک قلم و نوک زبان بنده و امثال بنده، مو درآورد از بس که نوشتیم که: "ای مردم، ای هم وطن، ای هم شهری، ای هم محلی، ای مرد، ای زن، ای بچه، ... نریز!" دِ، نریز دیگر!" آخر سطح کوچه، سطح خیابان، سطح پیاده ­رو، سطح جاده، مکان ­های عمومی، جوی آب، توی رودخانه، ساحل دریا، داخل دریا، حتی کوه و دشت و بیابان که ظرف زباله نیست. محیط زیست ماست. شهر ماست. خانه ماست... چرا این عادت بسیار زشت و بسیار نکوهیده را ترک نمی­ کنی؟ چرا این همه می ­ریزی و می­ پاشی؟ چرا به فرزندانت، از اوان طفولیت یاد نمی­ دهی که: "زباله­ ها را هرجا که رسیدند نریزند؟ چرا به آن­ان تفهیم نمی­ کنی که: این کار خیلی بد است، خیلی زشت است، ضد اخلاق است، ضد فرهنگ است، ضد مدنیت است؟!"  چرا به آنان نمی­ گویی: "عزیزانم، نور چشمانم، تمیزی و پاکیزگی محیط زیست علاوه براین که ضامن سلامتی و شادابی ماست، نشانه شخصیت و منش انسانی ماست. معیار و مقیاس مدنیت ماست..." اگر بهانه ­ات این است که در برخی از معابر و اماکن عمومی، به اندازه کافی ظرف زباله نیست و آدم اغلب می­ ماند، زباله ­اش را کجا ببرد و کجا بریزد. با این همه خواهش می­ کنم نریز، حتی اگر یک چوب کبریت باشد.
 بله؟ می­ پرسی پس چکارش کنم؟
من توصیه می­ کنم فعلا و تا وقتی که آقای شهردار دستور نصب ظروف زباله در کلیه معابر و اماکن و خیابان­ ها را نداده ­اند. یک کیسه­ پلاستیکی توی جیبت، توی کیفت، و توی اتومبیلت داشته باش و در مواقع نیاز، زباله ­ها را در آن بریز و با خودت ببر منزل یا محل کار... راستی فکرش را بکن مثلاً: اگر در یک شهر دویست هزار نفری هریک از شهروندان فقط یک چوب کبریت روی زمین بریزند چه بر سر آن شهر خواهد آمد؟ و چگونه همه­ جا پر از زباله خواهد شد؟ واقعاً این عمل برای ما عیب نیست؟ اگر یک مسافر یا یک گردشگر خارجی حتی از یک کشور عقب مانده بیاید و این وضعیت را ببیند، به ما چه خواهد گفت؟ و درباره­ ما چگونه قضاوت خواهد کرد؟ اگر می ­توانی یک توک پا برو به یکی از همین کشورهای عقب­ مانده ­ای که، قبولشان نداری و ببین چگونه مردم به حفظ پاکیزگی شهر و دیارشان پای ­بندند و ریختن زباله را گناهی نابخشودنی می ­دانند و راستی می دانی که جریمه­ ریختن زباله در معابر و مکان ­های عمومی در شهری مانند تورنتوی کانادا 380 دلار یعنی حدود: ۴۲۰ هزار تومان، پول رایج کشور ماست و این جریمه دقیقاً نشان ­دهنده­ درجه اهمیت موضوع است.
آیا باید چنین قانونی در کشور ما هم اجرا شود؟ تا بلکه از ترس جریمه از ریختن زباله خودداری کنیم؟ اصلاً چرا جریمه؟ مگر ما انسان نیستیم؟ مگر ما به فرهنگ والای خودمان افتخار نمی­ کنیم؟ مگر به مسلمان بودنمان نمی ­بالیم؟ در کدام جامعه­ انسانی، در کدام فرهنگ، در کدام دین و در کدام قانون، ریختن زباله در محیط زیست، یا در محل کار و زندگی مجاز شمرده شده است؟ از همه­ این ها گذشته، چرا با ریختن زباله چهره شهرمان را زشت و کریه می­ کنیم و از زیبائی آن می­ کاهیم؟! چرا فکر نمی­ کنم: هزینه جمع­ آوری همین زباله­ هایی که ما بی­ هیچ ملاحظه­ ای می ­ریزیم و می ­پاشیم، سر به میلیاردها می ­زند؟ و با این پول می توان چندین طرح عمرانی، چندین پروژه­ رفاهی، چندین مرکز تفریحی و ورزشی اجرا کرد و محیطی آباد و زیبا و فرح­ انگیز، برای مردم فراهم ساخت؟ پس بیایید از همین امروز تصمیم بگیریم از ریختن زباله به معابر و مکان ­های عمومی جداً خودداری کنیم و با این کار به دنیا نشان دهیم که ادعای ما درباره انسان بودن، متمدن بودن، دین­دار بودن، شاخص بودن و ممتاز بودن، ادعای واهی نیست، بلکه ما واقعا به تمیزی و پاکیزگی محیط زندگی مان اهمیت می­ دهیم و به این اصل اساسی معتقدیم که: "شهر ما خانه ماست و تمیزی و پاکیزگی هرخانه ­ای نشانه­ ی شخصیت و منش انسانی ساکنین آن خانه است"

" شورای شهر " وهزار و یک حرف وحدیث


مرتضی باستانی عضو شورای شهر مراغه در جلسه ی علنی روز یکشنبه سوم مرداد ماه، در خلال پاسخ به اظهارات یک عضو دیگر شورا «درباره ی مسایل مورد اختلاف فی مابین» فرمودند: با هزار زحمت خدمت آقای استاندار رسیدیم تا بلکه به توانیم ایشان را با این شهر آشتی دهیم و مساعدت­ های وی را نسبت به حل مشکلات شهری جلب کنیم...(نقل به مضمون).

صرفنظر از اینکه آقای استاندار با مراغه، یا با مراغه­ ای­ها و یا با مسئولان مراغه قهر هستند یا نیستند و یا اینکه اصلا دلایل این قهر و آشتی ­ها چیست؟ لازم می­دانم نخست از موضع یک شهروند و بعد از جایگاه یک نویسنده و یکی از خادمین مطبوعات از آقای باستانی بپرسم: مگر جلب مساعدت­ های آقای استاندار و یا هرمسئول متعهد و با وجدان دیگر، نسبت به حل مشکلات یک شهر، یا یک جمعیت و استیفای حقوق حقه آنان، مستلزم برقراری نوعی رابطه با ایشان است؟ و باید برای نیل به این هدف به عجز و التماس و خواهش و تمنا و قسم و آیه متوسل شد؟ و در راستای تعظیم و تکریم آن­ان از القاب و عناوین آنچنانی استفاده نمود؟!

قطعا آقای باستانی فراموش نکرده­ اند که شورای دوره ی اول نیز در یک حرکت مشابه با نوشتن نامه­ ای استغاثه ­آمیز به وزیر مسکن و شهرسازی و به­ کارگیری کلمات و عبارات ذلت­ بار در توصیف یک وزیر و یک فرد خدمت­گذار برای طرح یک خواسته ی قانونی و مشروع از ایشان، در مقابل وزیر کرنش کردند و سر تعظیم فرود آوردند تا به زعم خود از عطایا و هدایای وزیرانه ی ایشان استفاده کنند و نظر مساعد وی را برای اختصاص طرح ­ها و پروژه ­های عمرانی و شهرسازی «لابد از کیسه خلیفه!!» جلب کنند و به عنوان

 دست آورد شورای شهر، به شهروندان محروم مراغه ­ای هدیه کنند !که دیدیم این مدیحه­ سرایی­ ها و آن کرنش ­ها و تعظیم ­ها در دل سنگ وزیر اثر نکرد ونتیجه ی آن جز هتک کرامت انسانی و جرح احساسات پاک و بی­ آلایش مردمان غیرتمند این خطه کهن به ویژه جوانان پاک دل مراغه ای نبود و وزیر محترم با گذشت بیش از پنج سال از آن تاریخ،هنوز گامی هرچند کوچک و ناچیز در این زمینه برنداشته است.

نگارنده پس از انتشار نامه ی مذکور در نقدی بر آن در یکی از نشریات محلی،اعضای محترم شورای شهر را از این گونه حرکت­ ها برحذر داشتم و با تاکید بر این نکته که شهروندان بزرگ منش مراغه­ ای هرگز خارج از وظیفه ی قانونی مسئولان، توقعی از آنان ندارند و همواره خواهان احقاق ضابطه ­مند وقانونی حقوق خود هستند، به آن­ها گوشزد نمودم که منبعد با اینگونه حرکت­ ها، شان شورا و کرامت انسانی شهروندان را زیر سوال نبرند و برای استیفای حقوق مردم از موضع قدرت و از راه ­های قانونی وارد عمل شوند.

اینک یکبار دیگر از عزیزان حاضر در شورا متواضعانه و خاضعانه درخواست می ­کنم با درک مقام و منزلت شورا، شناخت پتانسیل­ های قانونی آن و با تکیه بر پشتوانه ی محکم موکلین خود، در مقابل هرگونه حق­ کشی و حق­ ستیزی قاطعانه ایستادگی کنند و بجای کرنش در برابر فلان وزیر یا فلان مسئول که در واقع خادم این مردم هستند، از مردم حقوق می­ گیرند وموظف ­اند به مردم خدمت کنند، حق مردم را طلبکارانه از آنان بخواهند نه ملتمسانه وعاجزانه .

بی­ شک حق و حقوق مراغه و مراغه ­ای ها طی سالیان متمادی از سوی برخی مسئولان به شدت پایمال شده واز شکوفایی و بالندگی آن به طور جدی جلوگیری بعمل آمده است. سهم مراغه از اعتبارات ملی و استانی، از طرح­های بزرگ صنعتی، از پروژه های قابل توجه عمرانی و از گسترش و توسعه شهری، این پشیز ناقابل نیست که به آن تعلق می­گیرید.

امروز شهروندان فهیم و شریف مراغه ­ای به خوبی می دانند که حقوق مادی، معنوی،فرهنگی و اجتماعی آنان توسط مسئولان استانی ضایع می­شود و بدست شان نمی­ رسد. مردم می­ دانند برای مسئولان استانی، آذربایجان شرقی تنها در کلمه «تبریز» خلاصه می­ شود و بس. مراغه شهری که از لحاظ قدمت، وسعت، کثرت جمعیت و سایر برخورداری­ ها دومین شهر استان بعد از تبریز محسوب می ­شود، متاسفانه در اثر انواع بی­ توجهی­ ها و سوء مدیریت­ ها از قافله ی توسعه و عمران، فرسنگ ­ها فاصله گرفته و در تنگنای محرومیت­ ها و مظلومیت­ ها گرفتار آمده است. و اینک همتی باید که این شهر پیر و کهن عظمت دیرینه ی خود را باز یابد و افتخارات گذشته خود را احیا کند و این­ همه میسر نمی ­شود مگر با همبستگی و وحدت و یک دلی ویک ­زبانی مردم و شورایی که برگزیده ی مردم است. و بر آنهاست که با پرهیز از هرگونه تنگ­ نظری و مردم­ گریزی و کبر و نخوت و دوری از دعواهای گروهی و جناحی و فاصله گرفتن از منافع ومصالح شخصی، یک پارچه و یک دل و یک­ زبان به اعتلای مراغه بیندیشند و در راه توسعه و پیشرفت واقعی این شهر در تمامی زمینه­ ها طرحی نو دراندازند. به امید آنروز.

آیا حق گرفتنی است ؟ "قسمت سوم "


... برای روشن شدن چگونگی تقابل «حق و تکلیف» در روابط و مناسبات اجتماعی ناگزیر از ذکر مصداق­ های دیگری در همین زمینه هستیم.

یک کارگر طبق قراردادی که با کارفرمای خود منعقد می ­کند مکلف است در قبال دریافت دستمزدی معین روزانه هشت ساعت کار انجام دهد. کارفرما نیز موظف است طبق همان قرارداد و یا براساس قانون کار دستمزد وی را به طور روزانه یا ماهیانه پرداخت نماید.

طبق اصل بیست و هشتم قانون اساسی: هرکس حق دارد شغلی را که بدان مایل است و مخالف اسلام و مصالح عمومی و حقوق دیگران نیست برگزیند. دولت موظف است با رعایت نیاز جامعه به مشاغل گوناگون برای همه افراد، امکان اشتغال به کار و شرایط مساوی برای احراز مشاغل فراهم کند.

طبق اصل نودم قانون اساسی: هرکس شکایتی از طرز کار مجلس یا قوه ی مجریه یا قوه ی قضاییه داشته باشد، می ­تواند شکایت خود را کتباً به مجلس شورای اسلامی عرضه کند. مجلس موظف است به این شکایت رسیدگی کند و پاسخ کافی دهد ودر مواردی که شکایت به قوه مجریه یا قضاییه مربوط است، رسیدگی و پاسخ کافی از آن­ ها بخواهد و در مدت مناسب نتیجه را اعلام نماید. و در مواردی که مربوط به عموم باشد به اطلاع عامه برساند.

از مثال­های فوق در­می ­یابیم که هر نقش اجتماعی هم دارای عنصر حق است هم تکلیف. این دو مقوله شالوده و مصالح اصلی قوانین و قراردادهای اجتماعی را تشکیل می ­دهند. در اصول مختلف قانون اساسی «حق و تکلیف» و کلمات مترادف و هم­ خانواده ی آن­ ها بیش از دویست بار تکرار شده است. در مجموعه قوانین ایران نیز این کلمات در قالب ترکیبات گوناگون صدها بار تکرار شده است. همچنین در خلال بسیاری از آیات قرآن­ کریم کلمات مورد بحث به وفور به چشم می­ خورند.

حال که با این دو مقوله به عنوان زیربنای روابط اجتماعی و مواد اولیه ی قوانین در جوامع بشری تا حدودی آشنا شدیم، باید با آگاهی به حقوق فردی و اجتماعی و تکالیفی که در قبال افراد جامعه به عهده داریم، بکوشیم در عین عمل به تکالیف انسانی و قانونی خود، از طریق تمسک به قوانین و قراردادهای اجتماعی از تضییع حقوق حقه ی خود در تمام زمینه ها جلوگیری به عمل آوریم. بی­ تردید در جوامعی که اعضای آن به حقوق و تکالیف خود آگاهی کافی نداشته و هیچ­گونه کوششی در کسب آن نمی­ کنند، اجحاف و حق­ کشی در اشکال مختلف رواج دارد و حقوق افراد توسط صاحبان زور و قدرت، به ویژه طبقه ی حاکمه­ ای که برانگیخته ی مردم نبوده و خود را به ­ناحق بر آنان تحمیل نموده­ اند پایمال می ­شود.

در حکومت­هایی که برخاسته از مواضع طبقاتی و سلطه ­گری فردی یا گروهی بوده و آرای مردم در شکل­ گیری آن دخالتی نداشته است، نه تنها مردم از حقوق مساوی برخوردار نیستند بلکه طبقه ی حاکم به منظور حفظ امتیازات گروهی و طبقاتی خود از آگاهی­ های حقوقی مردم به شیوه ­های مختلف جلوگیری به عمل آورده و آن­ان را از دست رسی به قلمرو آزادی ­های مشروع و قانونی خود باز می­دارند.

بدیهی است که تنها راه رهایی مردم از سلطه ی چنین حکومت­ هایی در قدم اول آشنایی آنان به حقوق انسانی خود و آگاهی نسبی به قوانین و قراردادهای اجتماعی است...  ادامه دارد