نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

زادگاه خود را در اوج عزت فراموش نکنید

وقتی یکی ازهمشهریان مادرسطوح بالای اداری به پست ومقامی میرسد،ازاو بعنوان فرزند برومندشهرمان،به افتخاریادمیکنیم وازاینکه وی بااحراز شایستگی وصلاحیت،درموقعیتی قرارگرفته است که میتواند؛ضمن خدمت به هم میهنان خود،برای زادگاهش نیزمثمرثمر ومنشأء خیر وصلاح باشد، ابراز خوشحالی میکنیم وبه مساعدتهای وی درانواع زمینه  ها دل می بندیم. 
درادوار گذشته شماری ازشهروندان مراغه ای به مقامات عالیه ی کشوری نایل شده اند ودررده های مختلف اداری مسئولیتهای مهمی را به عهده گرفته اند. اماباتاسف باید گفت که دربین آنها کمتر کسی دیده شده که بااحساس تعلق به زادگاه خود وآب وخاکی که درآن پرورش یافته است. گوشه ی چشمی به آن نشان دهد وگامی هرچند کوچک درجهت رفع مشکلاتش بردارد. هرچند انتظار خاصه خرجی وتبعیض در ارائه ی خدمات،‌تقسیم اعتبارات واختصاص طرحها وامتیازات ازچنین فردی، مغایر باموازین شرعی ومعیارهای قانونی واخلاقی است ونباید توقع داشته باشیم اینگونه افراد، بازیرپانهادن ارزشها وعبوراز مرزهای قانون،بخشی ازمنابع وسرمایه های عمومی را به نفع زادگاه خود مصاره کنند وموجب تضیع حقوق دیگران شوند. اما این توقع که فردموردبحث، بارسیدن به پست ومقام وتکیه براریکه ی قدرت، خاطرات چندین سال زندگی درکنار همشهریان خودرا به فراموشی نسپارندودر هنگامه ی سختی ها وتنگناها،مساعدت های خودرا صدالبته در چهارچوب قانون ورعایت عدل وانصاف ازشهر ودیارخود دریغ نکنند و... توقع بی جائی نیست ومردم حق دارند درصورت مشاهده هرگونه بی اعتنائی وبی مهری ازناحیه ی ایشان نسبت به مواردفوق، از آنها بعنوان همشهریان بی تعصب وبی بو وخاصیت، گله مند باشند. 
درماههای اخیر، یکی ازفرزندان شایسته وموفق این دیار، بانیل به مقام منیع وزارت، افتخاری دیگر برافتخارات گذشته ی شهرمان افزودند وموجب سرافرازی ماشدند. آقای رضا تقی پور که درسال 1336 درمراغه متولدشده، تحصیلات ابتدائی ومتوسطه رادرمدارس این شهر وتحصیلات عالیه را تامقطع کارشناسی ارشد دررشته ی مهندسی صنایع ومدیریت سیستم وبهره وری دردانشگاه های شهید بهشتی وعلم وصنعت به پایان رسانیده وتاکنون در رده های مختلف اداری واجرائی که مشروح آن ذیلاً ازنظر خوانندگان میگذرد، مسئولیتهای مهمی را به عهده گرفته است... اینک عهده دارمسئولیت وزارت ارتباطات وفن آوری اطلاعات در دولت دهم شده است. باعرض تبریک وتهنیت به ایشان وآرزوی توفیق روزافزون برای آن وزیر متعهد وباتدبیر، این انتخاب شایسته رابه فال نیک میگیریم وامیدواریم که ایشان به شکرانه ی این موفقیت بزرگ، زادگاه خود راکه سالهائی از عمرپربرکت خودرا درآن سپری نموده وازنعمات مادی ومعنوی آن سود جسته اند فراموش نکنند وبرخلاف سایرین که همشهریان محروم خودرا دراوج قدرت ودرمسند مسئولیت تنها گذاشتند ودرگیر ودار انواع مشکلات ونیازها به حال خودرها کردند دریابند وآنها رادرراستای نیل به اهداف توسعه همه جانبه ی شهرشان وجبران عقب ماندگی ها یارو مددکار باشند ودرغلبه ی برمشکلاتشان مساعدت کنند.
سوابق اجرائی وعلمی آقای تقی پور
الف- سوابق اجرائی:
1-معاون وزیر ارتباطات وفن آوری اطلاعات   بمدت یکسال.
2-قائم مقام مدیرعامل صنایع الکترونیک         بمدت 8سال. 
3- رئیس هیئت مدیره ی صنایع الکترونیک شیراز      بمدت 5سال.
4-رئیس هیئت مدیره ی صنایع اپتیک اصفهان      بمدت 4 سال.
5-رئیس هیئت مدیره ی صنایع ایز ایران      بمدت 3 سال.
6-رئیس هیئت مدیره ومدیرعامل سا ایران     بمدت 1/5 سال.
7- عضو شورای عالی شرکت الکترونیک ایران      بمدت 8سال.
ب-سوابق علمی وپژوهشی:
1-تدریس در دوره های مدیران اجرائی صنایع الکترونیک ایران.
2-ایجادمرکز تحقیقات رمزکننده ی مرکز مخابراتی وتولید بیش از14 رمزکننده.
3-ایجادپژوهشکده ی جنگ الکترونیک دردانشکده ی صنایع الکترونیک شیراز.
4-ایجادوتوسعه ی صنعت الکترونیک دریائی درسا ایران.
5-به تولید رساندن بیش از 10 محصول عمده ی صنعتی نظیر موشک انداز ضد زره،‌کنترل آتش تانک-رادار مراقبت زمین-بیسیم شنود زیرآب.
6-انتخاب بعنوان مدیرنمونه درنهمین جشنواره ی رجائی درسال 1384.
7-دریافت لوح تقدیر از وزیردفاع درارتباط باخودکفائی وتقویت سیستم دفاعی نیروهای مسلح.
8-دریافت لوح تقدیراز وزیردفاع درخصوص جشنواره ی بکارگیری تکنیک های پیاده سازی برنامه ی راهبردی ازمدیرعامل صنایع الکترونیک ایران درسال 1384.
9-دریافت لوح تقدیر ازوزیر دفاع وقت آقای شمع خانی درارتباط باتولید قدرت وتوسعه اقتدار ملی.
10- دریافت لوح تقدیر ازمعاون تحقیقات وجهاد خودکفائی نداجا(نیروی دریائی) درسال 84 وموارددیگر....

به بهانه ی روز خبرنگار

هفدهم مرداد ماه که فرا می رسد ، یادمان می آید که روز خبرنگار است . در برخی از تقویم ها این روز را روز بزرگداشت خبرنگار یا تجلیل از خبرنگار هم نوشته اند .
گاهی فکر می کنم اگر شهید محمود صارمی نبود و یا اگر صارمی شهید نشده بود ، بهانه ی تعیین روز خبرنگار چه بود ؟ هر چند که صارمی اولین شهید از قبیله ی من نیست و آخرینش هم نخواهد بود و چه بسا خبرنگارانی که جان خود را در راه عمل به رسالت شان و در حین تهیه ی خبر فدا کرده اند و خبرنگارانی که اینک در بحرانی ترین مناطق جهان مشغول انجام وظیفه اند و طبعاً هر آن در معرض خطر . بگذریم ، همین که به یمن شهادت شهید صارمی سالی یک روز و به عبارتی یک روز از سال به نام خبرنگار رقم خورده و موجب شده در چنین روزی حداقل نام خبرنگار در یادها زنده شود و مسوولین یادشان بیفتد که در جامعه ی ما قشری هم به نام قشر خبرنگار وجود دارد که بار سنگین اطلاع رسانی و آگاهی بخشی را بر دوش می کشد و در راستای ارتقاء سطح فرهنگ جامعه گام بر می دارد ... جای خوشحالی است .
بله آن روز و شاید فقط آن روز برای خبرنگار مراسمی ترتیب می دهند و در آن سخنرانان با عبارت های آتشین و اغلب شعارگونه ، ارجش می نهند و به اوجش می رسانند که مثلاً : خبرنگار یک واقعیت است ، عزیز است ، محترم است ، چشم بیدار ، گوش شنوا و زبان گویای جامعه است ، آینه ایست که واقعیت ها و رخدادهای جامعه را منعکس می کند و ... و بالاخره شغل خبرنگاری جزء مشاغل سخت و زیان آور است ... و آن گاه وعده و وعیدها که مثلاً : قول می دهیم مشکلات صنفی خبرنگاران حل شود ، بحث بیمه ی خبرنگاران به نتیجه برسد . مسأله ی مسکن آن ها سرانجام خوبی داشته باشد ، تأسیس خانه ی خبرنگاران به مرحله ی اجرا و عمل درآید و ... و در پایان با اهداء یک لوح تقدیر که در آن ضمن تبریک روز خبرنگار و تقدیر از کوشش های خستگی ناپذیر خبرنگاران ، اظهار امیدواری می شود که منبعد شاهد موفقیت های روز افزون این قشر زحمت کش در عرصه ی فرهنگ و اندیشه باشیم ، مراسم به پایان می رسد . تا سالی دیگر و روزی دیگر ، صد البته اگر عمری باقی باشد و نفسی برآید .
و اما همین خبرنگاری که در روز خبرنگار عزیز بود ، محترم بود ، چشم بیدار ، زبان گویا و فریاد رسای جامعه بود اگر بخواهد بر حسب رسالت خبرنگاریش دیده ها و شنیده ها را به رشته ی تحریر بکشد و عملکردها را زیر ذره بین نقد ببرد ، با انواع موانع و خط قرمز ها و هجمه ها و تهدیدها و توبیخ ها و قدرت نمایی ها و پرونده سازی ها مواجه می شود و شأن و منزلتش تا سطح یک مجرم پایین می آید و چه بسا ممکن است درگیرودار این کشمکش ها سر از مراجع قضایی و انتظامی درآورد و به جرایمی چون نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی و توهین و تهمت و افترا متهم شود ! که مصداق ها و نمونه های این قبیل پرونده سازی ها را تقریباً در پیشینه ی هر خبرنگاری می توان دید .
و راستی این است پاس داشت آیینه ای که بر حسب خصلت ذاتی اش ، عیب ها و ضعف ها و اشتباهاتمان را صادقانه و بی هیچ تعارفی می نمایاند و ما را با واقعیت ها آشنا می سازد ؟! و مگر نه این است که همه ی ما ، همه روزه ، داوطلبانه در کانون آیینه قرار می گیریم و زنگار از چهره اش می زداییم تا عیب های ما را شفاف تر و کامل تر منعکس کند ؟ ، آیا گناه نیست که آیینه را به گناه راست نمایی اش نکوهش کنیم و به سنگ جفایش در هم شکنیم ؟
آری خبرنگاران آیینه ی تمام نمای جوامعند ، آیینه ای که رسالت آن انعکاس صادقانه و بی پیرایه ی واقعیت هاست و ما را آن سان که هستیم می نمایاند ، پس اگر ریگی در کفش و کاسه ای زیر نیم  کاسه نداریم و از باز نمایی عملکردمان نمی هراسیم ، زنگار از   چهره اش بزداییم ، در قاب طلایی اش بگیریم و به گناه راست نمایی عیب ها و ضعف ها و اشتباهات مان به سنگ جفایش نشکنیم .
آیینه چون قد تو بنمود راست       خود شکن آیینه شکستن خطاست .

وظیفه نمایندگان قانونگذاری ونظارت است نه مدیریت شهری

اکثریت قریب به اتفاق نامزدهای نمایندگی مجلس شورای اسلامی درتبلیغات انتخاباتی خود اغلب به وعده های فریبنده وناشدنی متوسل می شوند و با ارایه ی برنامه ها یی که خودنیز می دانندعمل به آن ها نه تنها درحیطه ی وظایف و اختیارات نمایندگان، بلکه درحدتوان آنان نیست؛موجب القاء این تفکر یاتصوردرمردم می شوند که نماینده ی هرشهر یا منطقه مسئول وپاسخگوی همه ی مسایل و مشکلات مبتلا به آن منطقه بوده و موظف است درتمام  امورمرتبط باحوزه ی انتخابیه ی خودایفای نقش کند.این تصورغلط ازدیرباز وظایف اصلی وقانونی نمایندگی راتحت الشعاع قرارداده و انتظاراتی را درمردم  ایجاد نموده است که نمایندگان راباچالش های جدی مواجه می سازد. دامنه ی این انتظارات به اندازه ای وسیع و فراگیراست که گاهی مردم مشکلات خصوصی و خانوادگی خودرا نیزبا نمایندگان درمیان می گذارند وانتظار دارندآن ها از موضع یک مصلح یایک قاضی دراین مورد نظربدهند ویا حکم صادرکنند.
این تصور موجب شده که معیار ارزیابی شایستگی نمایندگان میزان فعالیت آنان درامور اجرایی حوزه ی انتخابیه ی  خودباشد ونماینده ای نمره ی خوب و قابل قبول ازمردم بگیرد که بتواند به آمال و آرزوهای آنان دراغلب زمینه ها جامه ی عمل بپوشاند. مثلاً برایشان بیمارستان احداث کند،جاده و پل بسازد، وحتی خیابان هایشان راآسفالت کند ودرنهایت سطح مدیریتی شهر یا روستا را ارتقاء دهد و اگر نتواند ازعهده ی این اموربرآید،نماینده ی خوبی نبوده و باید پس از پایان دوره ی نمایندگی به تاریخ به پیوندد! نمایندگان هم برای اینکه ازاین امتحان بزرگ روسفیدبیرون بیایند و جایگاه خودرا برای دوره های بعدی تثبیت کنند هرتحولی راکه درمنطقه رخ می دهد،یاهرسهمی که به آن تعلق می گیرد،به نام خودشان ثبت نموده وبه عنوان ره آورد یاعملکرد  خود به مردم معرفی می کنند وبدین ترتیب نماینده ای که وظیفه ی قانونی وی قانونگذاری ونظارت دراجرای قوانین درابعاد ملی ومنطقه ایست. به یک کارگزار محلی بدل می شود ووقت وانرژی خودرا صرف پاسخگوئی به مراجعات ومطالبات مردم می کند وطبعاً ازانجام وظایف اصلی باز می ماند.
تداوم این روند همچنین موجب می شود:انگیزه ی هرگونه حرکت وتلاش مجدانه ازمدیران محلی سلب و روحیه ی راحت طلبی و روزمرگی درآنان تقویت شود، به عبارت روشن تر این مدیران وقتی می بینند مردم برای هرکاری به نماینده ی خودرجوع می کنند وکاری به کار مسئولان ندارند،به عناصری بی تفاوت وبی مسئولیت بدل می شوند وهرگونه ابتکار عمل وخلاقیت راازدست می دهند. مثلاً وقتی فلان مدیر می بیند مردم رفع  مشکلات و موانع فلان پروژه را ازطریق نماینده پیگیری می کنند  هیچ گونه تلاشی درجهت تحقق آن به کار نمی بندد. ونسبت به آن بی تفاوت می شود. سایر مدیران نیز به همان ترتیب علاقه ای به پیگیری مسایل و موضوعات مرتبط باحوزه ی مسئولیت شان نشان نمی دهند و توقع دارند نمایندگان براساس وعده ها وشعارهایی که به مردم داده اند،پاسخگوی مطالبات آنان باشند
بنابرآنچه گذشت، شایسته است، نمایندگان به جای درگیرنمودن خوددراموری که ارتباطی به وظایف ومسئولیت های قانونی آنان نداشته وتداوم این امر موجب ایجاد انتظارات غیرمنطقی درمردم می شود،این اموررا به مدیران دستگاه های اجرائی واگذار کنند و درعین حال باتقویت اهرم های نظارتی درابعاد مختلف و اعمال نظارت جدی و مستمر درکار مدیران و کارگزاران، آنان رابه تلاش و تکاپو درجهت انجام وظایف ومسئولیت های قانونی خود وادارکنند وخودفارغ ازهرگونه مشغله ای که درحوزه ی وظایف واختیارات مسئولان محلی است،به کاراصلی نمایندگی بپردازند. ناگفته نماندکه نمایندگان باید باایجاد ارتباط نزدیک و تنگاتنگ بامردم نیازها وخواسته های آنان را درتصویب قوانین و مقرارات لحاظ نمایند.

بلندگوها بیداد می کنند. تکلیف مردم با این مزاحمت ها چیست ؟

اگر به گوشه ی قبای برخی از مسوولین بر نمی خورد و ما را به خاطر گفتن و نوشتن حقایق و واقعیت های عینی و ملموس اجتماعی و انعکاس رخدادها و شرح مشکلات و کاستی ها ، به انواع جرایم و تخلفات ، از جمله نشر اکاذیب - تشویش اذهان عمومی و تهمت و افترا متهم نمی کنند و به جای پاسخ منطقی ومتین و مردم پسند به انتقادات سازنده و گزارش های مستند و واقعی ، برایمان خط و نشان نمی کشند ! و ... می خواهم به پرسم : آیا نصب بلندگوهای نسبتاً بزرگ و قوی روی وانت بارها و راه افتادن آن ها در کوچه و بازار و دمیدن وقت و بی وقت در آن ها ، به بهانه ی خرید و فروش انواع کالاها ، مصداق بارز ایجاد مزاحمت و سلب آسایش و آرامش مردم و چکش زدن به اعصاب خسته و بیمار شهروندان و ضایع کردن حقوق عامه و به هم زدن نظم و انتظام جامعه و ... هست یا نیست ؟
اگر هست ، پس مسوولیت برخورد با این قبیل مزاحمت ها و اعصاب کشی ها کیست و کدامین نهاد یا سازمانی باید از حقوق مردم در مقابل این متخلفین دفاع کند و از مزاحمت های آن ها جلوگیری به عمل آورد ؟ و بالاخره این که تکلیف مردم با این وضعیت چیست و از شر این قبیل مزاحمین به کی و به کجا باید پناه برد ؟
آخر مگر خود مسوولین مانند آحاد مردم در محلات و کوچه پس کوچه های این شهر زندگی نمی کنند ؟ و صداهای گوش خراش و اعصاب خرد کنی را که شب و روز و وقت و بی وقت ازبلندگوها پخش می شود نمی شنوند و نمی بینند که این رانندگان بی انصاف که روز به روز بر تعدادشان افزوده می شود ، چه به روز مردم    می آورند و چگونه در اوقات استراحت و کار به اعصاب مردم سوهان می کشند ؟
وراستی این است معنی و مفهوم پاسخ گویی و احساس مسوولیت ؟ نمی دانم واقعاً نمی دانم چرا در شهر ما به مشکلات مردم تا این حد بی توجهی می شود ؟ و مسوولین ذیربط درقبال این مشکلات به اصطلاح کک شان نمی گزدودل شان به دردنمی آید ؟
باور کنید اگر مخترع بلندگو می دانست روزی از این وسیله برای ایجاد مزاحمت و سلب آسایش و آرامش مردم سوء استفاده می شود ، هرگز اختراع خود را عرضه نمی کرد و آن را در نطفه خفه می کرد . کی باید بدانیم که این وسیله برای استفاده ی اصولی در میادین بزرگ ورزشی در سربازخانه ها - در جبهه های جنگ و برخی همایش ها اختراع شده است نه برای خرد کردن اعصاب مردم ؟
ناگفته نماند که این کامیونت ها علاوه بر مزاحمت های فوق موجب ایجاد سد معبر ، افزایش بار ترافیک و در نهایت اخلال در نظم عمومی می شوند که باید از سوی مسوولین ذیربط با آن ها به طور جدی مقابله شود .

اتاق فکر ، شعار تا عمل ؟!

انسان هر اندازه از نظر فکری نیرومند و توانا باشد ، قادر است از یک یا چند بعد به مسایل و موضوعات نگاه کند و ابعاد دیگر برایش مجهول و لاینحل باقی می ماند . بنابراین باید برای انجام کارهای مهم و اساسی از خرد جمعی کمک بگیرد و از عقل و تجارب و دیدگاه های افراد نخبه و آگاه در تصمیم گیری ها استفاده کند .
بدیهی است هر تصمیمی که با هم فکری و مشورت گرفته شود ، بهتر و کامل تر از تصمیمی است که به تنهایی و بدون هم اندیشی اتخاذ گردد . به قول مولانا :
«مشورت ، ادراک و هشیاری دهد
                                                    عقل ها را عقل ها یاری دهد »
نزول سوره ی مبارکه ی « شورا » در قرآن کریم نشان دهنده ی اهمیت و ضرورت مشورت و هم فکری در کارهاست . خداوند در آیه ی 37 این سوره مشورت را یک برنامه ی مستمر برای مومنان می شمارد و به اهمیت آن تأکید می ورزد .
                    «اَمر ِهُم شورا بِینَهُم وَ شاوِرهُم فِی الاَمر » .
درباره ی اهمیت شورا احادیث و روایات متنوعی از نبی اکرم ( ص ) و امامان معصوم ( ع ) نقل شده است : که در آن ها ضمن تأکید بر اهمیت شورا ، مومنین به مشورت در کارها و هم اندیشی در تصمیم گیری ها سفارش شده اند .
خود پیامبر ( ص ) در مسایل اجتماعی و اجرایی ، در جنگ و صلح و امور دیگر ، با یاران خود به مشورت می نشست و گاهی نظر جمعی را ترجیح می داد و بدین وسیله سرمشق و اسوه برای مردم بود .
با تأسف باید گفت که اغلب مسوولین و دست اندرکاران امور جامعه ، به مقوله ی شورا و مشورت ، بهاء لازم را نمی دهند و از تجارب و آگاهی های نخبگان و صاحب نظران در تصمیم گیری ها بهره ی کافی نمی برند . امروز جای اتاق های فکر و کارگروه های تخصصی در ادارات و مدیریت های مراغه ، اگر نگوییم خالیست که بسیار کمرنگ و نا محسوس است . و مدیران و کارگزاران ما در رده های مختلف اداری و نظارتی رغبتی برای بهره جویی از خرد جمعی و استفاده از نقطه نظرات و رهنمودهای دیگران در تصمیم گیری ها از خود نشان        نمی دهند . برخی از مدیران به اندازه ای سرمست باده ی غرورند که خود را بی نیاز از هرگونه مشورت و هم اندیشی با دیگران می دانند و گروهی آن را به نوعی دخالت در قلمرو مدیریت خود تلقی می کنند و به همین دلیل می خواهند هر تصمیمی را ولو خارج از توان فکری و رشته تخصصی خود به تنهایی و بدون مشورت با دانایان اتخاذ کنند . اینان حتی با همکاران و معاونین خود درباره کارها مشورت  نمی کنند .
بدیهی است که این قبیل مدیران ، هرگز در کارها موفق نبوده و تصمیمات آن ها کامل و بی عیب و نقص نخواهد بود . لذا شکل گیری یک تیم مرجع شامل نخبگان ، متخصصان ، آگاهان و صاحب نظران در هر یک از دستگاه های اداری و نظارتی با رویکرد رایزنی وهم اندیشی درباره ی مسایل و موضوعات مختلف و کشف حقایق و تعیین نقشه ی راه و اتخاذ تصمیمات مهم و حساس ، لازم و ضروری است و مدیران و کارگزاران ، باید در تحقق این امر مهم اهتمام ورزند .
ناگفته نماند که امروز در اکثر وزارت خانه ها و سازمان ها و ادارات وابسته ، اتاق های فکر و کارگروه های تخصصی در ابعاد گوناگون و متناسب با حوزه های کاری سازمان دایرورهنمودهای لازم رادرباره ی مسایل مورد طرح ارایه می دهند .
در برخی از دستگاه ها وظیفه ی هم آهنگی و تدوین استراتژی و چشم انداز برای نیل به اهداف توسعه ی همه جانبه ، به عهده ی مشاورین و متخصصین و صاحبان اندیشه و فکر محول شده و مدیران رأی و نظر آن ها را در اکثر زمینه ها محترم می شمارند و تصمیمات خود را براساس رهنمودهای آن ها اتخاذ می کنند .
واپسین کلام این که : درباره ی تشکیل اتاق فکر و استفاده ی اصولی از ظرفیت نخبگان و دانایان ، تاکنون وعده های مکرری از زبان مسوولین ، بویژه نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی ،شنیده ایم ، اما همه ی این وعده ها در حد شعار باقی مانده و اتاق فکری که برای مردم محسوس و قابل دسترس باشد در صحنه ی عمل ظاهر نشده است .