نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

نقدها و مقالات مطبوعاتی عباسعلی خسروداد

روزنامه‌ نگار: از 1372 تاکنون، رئیس انجمن هنر های نمایشی ( 1371)، رئیس انجمن نویسندگان مراغه از 1392 تا 1396

بررسی علل توسعه نیافتگی منطقه (2)

ب- روحیه انحصارطلبی دربرخی از مدیران استان:
دومین عامل توسعه نیافتگی مراغه که مردم این شهرسالهاست ازآن بعنوان یکی از مؤثرترین عوامل عقب ماندگی منطقه به تلخی یاد میکنند؛ وجود نوعی روحیه انحصارطلبی وقیم مآبی دربرخی ازمدیران استان است. اتخاذ مشی قیم مآبانه توسط مدیران مورداشاره دربرخورد بامسایل مختلف منطقه، بویژه مراغه، تمرکزبیش ازحدامکانات وبرخورداری ها درمرکزاستان وایجاد انوع محدودیتها درروندکاری مدیران شهری واینکه هرتصمیمی و لوجزئی وکم اهمیت درباره مسایل شهری، باید بااطلاع وصلاحدید مدیران استان اتخاذ شود، ازدیرباز بعنوان یک مشکل اساسی ویک مانع بزرگ درمقابل پیشرفت های اصولی این شهرقدعلم کرده وازتوسعه همه جانبه آن جلوگیری بعمل میآورد. اینگونه محدودیتها گاهی ازچنان ابعاد گسترده ای برخوداراست که مدیران شهری اغلب ناچارند قبل از اقدام به هرکاری درباره آن باادارات مختلف استان مکاتبه نموده وازآنها رسماً کسب تکلیف کنند. این مکاتبات دراثربورکراسی حاکم برنظام اداری کشور، طبعاً تااخذ نتیجه قطعی، هفته ها وبلکه ماهها، بطول می انجامد وچه بسا باپاسخ های منفی یامشروط مسئولان ذیربط، به نحوی رفع رجوع می شوند وغالباً باگذشت زمان، ارزش واعتبار خودراازدست میدهند. استفاده ابزاری، ازنوعی حق  وتو، توسط این مسئولان درجلسات مختلف اداری، ازجمله جلسات کمیته برنامه ریزی استان تشکیل می شود ومخالفت آنها باپیشنهادات ونقطه نظرات اصلاحی ارائه شده ازسوی مدیران شهری، خودسنت دست وپاگیر دیگری است که مردم مراغه ازدیرباز گرفتارآن هستند وازتداوم این روند بشدت رنج می برند.
گویا تعدادی ازمدیران استان، براین باورند که استان آذربایجان شرقی فقط درتبریز خلاصه میشود وبرهمین اساس باید بیشترین امکانات وبرخورداریها، اعم ازاعتبارات وطرح های ریزو درشت به این شهراختصاص داده شود. واقعیت این است که اغلب مدیران استان نه تنها برنامه ای صحیح وکارشناسی شده، برای توزیع واختصاص عادلانه منابع واعتبارات درسطح استان ندارند، بلکه تحت تأثیرگرایش های منطقه ای وتبعیض آمیز، بخش اعظم منابع واعتبارات، اعم از اعتبارات استانی وکشوری راکه باید به نسبت حجم نیازها، ضرورتها، اولویتها،استحقاق ها واستعدادها وبه تناسب وسعت، جمعیت وموفقیت اقلیمی ومنطقه ای ونیزسهم سرانه هریک ازشهرها دربین آنها تقسیم وتوزیع گردد، بطوریک جانبه به نفع توسعه فزاینده تبریزبزرگ! مصادره نموده وسخاوت مندانه برپیکر فربه وپروارشده این شهرتزریق میکنند.
شاید صراحت نگارنده دربیان برخی واقعیتها، این توهم رادراذهان عده ای ایجادکندکه ما خدای ناکرده چشم دیدن پیشرفتهای تبریز رانداریم وبه توسعه فزاینده آن درانواع زمینه ها حسادت می ورزیم! درحالیکه اصلاً چنین نیست. زیرا هرشهروندآذربایجانی به توسعه تبریز افتخارمیکندوآرزومند است، این شهربعنوان نماداستان آذربایجان شرقی، ازیک موقعیت ممتازواستثنایی درسطح کشور برخوردارباشد وبه درجه ای از پویایی وبالندگی نایل آیدکه سرآمددیگرشهرهای کشورمان باشد. بااین وجود معتقدیم، مدیران استان نباید امکانات واعتبارات رابه تداوم توسعه نامحدود تبریز اختصاص دهند ودرهمین حال مشکلات ونارسائی های موجود درشهرهای فرودست رابه فراموشی بسپارند.ادامه دارد...

اوقات فراغت و چالش های پیش روی والدین

واژه فراغت به معنی : آسایش ، آرامش ، استراحت ، آسودگی ، وارستگی ، فرصت و مجال است . و به مقطعی از زمان اطلاق می شود که افراد در طول آن ، از قید اموری که برحسب ضرورت یا اجبار به آن ها تن می دهند ، رهایی یابند .
فلسفه ی تعیین مقطعی از زمان برای اوقات فراغت ؛ تجدید قوا و کسب آمادگی جسمی و روحی برای شروع مجدد کار و فعالیت است . بنابراین برنامه های اوقات فراغت باید متناسب با اهداف فوق پی ریزی شده و از تنوع ، گیرایی و نشاط کافی برخوردار باشند .
در کشورهای توسعه یافته ، به موضوع اوقات فراغت شهروندان ، اهمیت ویژه ای قایل هستند . در این کشورها سعی می شود ؛ اوقات فراغت شهروندان ، بویژه دانشجویان و دانش آموزان ، به دور از دغدغه ی کاری یا تحصیلی سپری شده و افراد در موقعیّتی قرار بگیرند که بتوانند پس از سپری شدن این اوقات ، از توانایی های جسمی و روحی برای ادامه ی کار یا تحصیل برخوردار باشند و با نیرو و نشاط بیشتری به فعالیّت به پردازند . در کشورهای مذکور بمنظور هدایت فعالیت های افراد در اوقات فراغت ، برنامه های متنوع ورزشی - تفریحی و فرهنگی متناسب با موقعیت اجتماعی اقشار و  گروه های مختلف سنی تهیه و تدوین شده و توسط مجریان مجرب و آموزش دیده به مرحله ی اجرا و عمل در می آیند . این برنامه ها از لحاظ جامعیت و ظرفیت در حدی هستند که خانواده ها را از هر گونه درگیری ، با مسأله ی اوقات فراغت فرزندانشان بی نیاز می کنند .
در کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه اما ، به این امر اهمیت چندانی داده نمی شود و مسئولان ذیربط آن چنان که باید و شایددر این زمینه احساس مسئولیت نمی کنند .
در کشور ما با فرا رسیدن فصل گرما و تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی ، مسأله ی اوقات فراغت میلیون ها نوجوان و جوان مدرسه ای و دانشگاهی به چالش فکری خانواده ها تبدیل می شود و مشکلاتی را برای والدین و سرپرستان این قشر عظیم از جمعیت کشور فراهم می سازد . به لحاظ عدم جامعیت برنامه های غنی سازی اوقات فراغت ، در فصل تابستان و ناکافی بودن ظرفیت این برنامه ها ، درصد قابل ملاحظه ای از خانواده ها ناچار می شوند ؛ برای گذراندن تعطیلات فرزندان خود ، به موسسات اغلب ناشناخته ، بدون شناسنامه و چه بسا نامطمئن خصوصی ، مانند باشگاه های ورزشی ، آموزشگاه های هنری و مراکز تفریحی روی آورند . و از این راه هزینه های قابل توجهی را صرف کنند .
تعداد دیگری از خانواده ها به علت ضعف مالی و عدم دسترسی به موسسات مورد اشاره ، فرزندان خود را در طول تعطیلات تابستانی ، بدون هیچگونه نظارت و کنترلی به حال خود رها می کنند و آن ها را بطور ناخواسته در معرض انواع آفت ها و ناهنجاری های اجتماعی ، از جمله اعتیاد قرار می دهند .
در این میان شمار کثیری از نوجوانان و جوانان ، اوقات فراغت خود را با خیابان گردی ، پارک نشینی ، دوست بازی و در نهایت بازی و تفریح در کوچه و محله سپری می کنند و علاوه بر اتلاف وقت و بد آموزی ، موجبات سلب آسایش و آرامش شهروندان را به طور جدی فراهم می آورند .
طبق نظریه ی کارشناسان برنامه ریزی آموزشی و مربیان تربیتی ، به علت عدم جامعیت برنامه های غنی سازی اوقات فراغت در فصل تابستان ، بیشتر وقت دانش آموزان در اختیار خودشان قرار می گیرد . که همین موضوع می تواند موجب کاهش ضریب سلامت و آلودگی این قشر به انواع ناهنجاری های اجتماعی شود . کارشناسان مذکور همچنین ، با اظهار نگرانی ، از افزایش مداوم مصرف مواد مخدر و داروهای روانگردان ، در میان دانش آموزان می گویند ؛ دانش آموزان در اوقات تابستان ، بیش از هر زمان دیگری در معرض آلوده شدن وکج روی های اخلاقی قرار می گیرند .
 از آنجا که خانواده ها ، همزمان با تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی ، نمی توانند ، نیازهای عاطفی و جسمی فرزندانشان را به نحو مطلوب برآورده کنند ؛ این امر عامل می شود تا فرزندان اوقات بیکاری خود را با دوستان در پارک ها و محیط های نامعلوم و ناسالم سپری کنند . لذا والدین باید برای جلوگیری از آثار مخرب روحی و جسمی این روند ، ضمن کنترل دقیق معاشرت ها و رفت و آمدهای فرزندان ، با واگذاری مسئولیت های خانگی به آنها خطرات این اوقات را برایشان کاهش دهند .
معاشرت های مشکوک و انتخاب دوستان ناباب ، عواملی هستند که می توانند گرایش جوانان را به انواع ناهنجاری های اجتماعی ، از جمله اعتیاد تسهیل کنند .
نسل جوان و نوجوان منشاء غلیان احساسات و هیجانات روحی بوده و به آسانی تحت تأثیر عوامل محیطی و اجتماعی قرار می گیرند . لذا بر والدین فرض است که مراقب فرزندان خود بوده و اوقات فراغت آن ها را به نحو مقتضی مدیریت کنند .
بدیهی است که مسئولان امر نیز موظفند ، برای جلوگیری از اتلاف وقت ، بدآموزی و انحرافات اجتماعی این قشر آسیب پذیر ، در راستای غنی سازی اوقات فراغت آن ها از هیچ کوششی فروگذار نباشند .

نکات قابل تأمل در جریان برگزاری همایش ها و نشست های رسمی

در اغلب همایش ها و نشست های رسمی که در مناسبت های مختلف و با اهداف گوناگون برگزار می شود ؛ نکات و موارد قابل تأملی به چشم می خورد که لازم است ، مسئولین ذیربط ، با اعمال نظارت کافی در برگزاری این گونه همایش ها ، از تداوم آن ها جلوگیری به عمل آورند . از جمله ی این موارد می توان به : 1- حضور دیر وقت مدعوین و مسئولین در همایش ها و فقدان نظارت کافی در این زمینه 2- فقدان برنامه ی زمانبندی شده برای برگزاری همایش ها و سخنرانی ها 3- اختصاص بخش قابل توجهی از وقت سخنرانی ها به طرح مطالب تکراری و کلیشه ای و ... 4- عدم حضور اکثریت قریب به اتفاق مسئولان و مدیران در همایش های فرهنگی و هنری و ... اشاره نمود .
1. حضور دیر وقت مدعوین و مسئولین در همایش ها و ...
حضور دیروقت مدعوین و مسئولین در همایش ها و نشست های رسمی ، به یک روال عادی و طبیعی بدل شده و به جز معدودی ، بقیه خود را ملزم به حضور بموقع در این گونه جلسات نمی دانند . حتی اغلب برگزار کنندگان و به عبارتی میزبانان همایش ها نیز با تأخیر قابل توجه و چه بسا بعد از مدعوین و مهمانان در محل همایش حاضر می شوند . تا حدی که همایش ها اکثراً نیم الی یک ساعت دیرتر از وقت مقرر و اعلام شده شروع می شوند .
تداوم این روند علاوه بر ایجاد نوعی بی نظمی و آشفتگی در برگزاری همایش ها ، نشان دهنده ی این واقعیّت است که برخی از مسئولین ، که باید برای دیگران الگو و سرمشق باشند و با حضور بموقع دروعده گاه ، در عمل به ضرورت وقت شناسی و رعایت حال مدعوین تأکید ورزند ؛ خود در این زمینه کوتاهی می کنند و با تأخیر در حضور ، موجب ایجاد بی نظمی و اخلال در برگزاری همایش ها می شوند .
2. فقدان برنامه ی زمانبندی شده برای برگزاری همایش ها و سخنرانی ها
به جز معدودی از همایش ها ، بقیه فاقد یک برنامه ی زمان بندی شده ، بویژه برای سخنرانان بوده و گاهی تعدد و تکثر سخنرانان ، تکراری بودن موضوعات و کشدار شدن سخنرانی ها موحب خستگی مستمعین و در نتیجه بی علاقگی آن ها به موضوعات و اتلاف وقت و انرژی مدعوین می شود ، و به همین دلیل شماری از مدعوین ، قبل از پایان برنامه ها محل همایش را ترک می کنند و به قول معروف : عطایش را به لقایش می بخشند.
3. اختصاص بخش قابل توجهی از وقت سخنرانی ها به طرح مطالب تکراری و کلیشه ای و ...
اکثریت قریب به اتفاق سخنرانان و حتی مجریان ، براساس یک سنت و روش متداول و نهادینه شده ، بخش قابل توجهی از سخنان خود را در قالب مقدمه یا پیش گفتار به ارائه ی یک تصویر جامع و فراگیر از پیشینه ی تاریخی و غنای فرهنگی مراغه ، معرفی و تکریم مفاخر و مشاهیری که در اعصار و ادوار گذشته در این شهر می زیسته اند ... و این که این شهر تاریخی و کهن ، در سال های دور از رونق فرهنگی ، رشد اجتماعی و توسعه ی چشمگیر اقتصادی برخوردار بوده ، علما، فضلا و هنرمندان بزرگی چون فلانی و فلانی را در دامان خود پرورانیده ، در مقاطعی از زمان به پایتختی حکومت ها برگزیده شده ، در حال حاضر ، بزرگترین و پرجمعیت ترین شهر استان آذربایجان شرقی پس از تبریز است ، به لحاظ دارا بودن آثار و ابنیه ی کم نظیر تاریخی ، میراث های فرهنگی و جاذبه های طبیعی ، در ردیف 10 شهر توریستی ایران جا خوش کرده ، وجود باغات وسیع میوه و طبیعت زیبا آنرا به باغ شهر ایران زمین معروف کرده ... و بالاخره ؛ شهری است فرهنگی و حسینی با مردمانی فرهیخته و خداجو و شهید پرور و سختکوش و نجیب و شریف و قانع و سربه زیر! ، با ظرفیت ها و پتانسیل های بالقوه ی فراوان برای توسعه ی همه جانبه و و و ... اختصاص می دهند و در وقت باقی مانده به بایدها و نبایدها و اماها و اگرها و شعارها و وعده ها و وعیدها و امیدها و آرزوها و نویدها ... و اینکه مراغه باید با عبور از موانع و شکستن سدها و رفع مشکلات و طی مراحل ... مجد و عظمت خود را باز یابد و در جایگاه واقعی خود قرار بگیرد و ...   می پردازند و در دقایق پایانی از وقت خود ، با ذکر مطالبی درباره ی اهداف همایش ... و اظهار امیدواری به این که برنامه های اعلام شده با یاری خداوند و تعامل ادارات و همکاری مسئولین و مشارکت مردم عزیز ، در آینده ای نه چندان دور به بار به نشینند و به مرحله ی اجرا و عمل درآیند و در نهایت همه ی ما شاهد تحقق توسعه ی پایدار و همه جانبه ی این شهر باشیم و ... سروته قضیه را هم می آورند و بی آن که این فرصت را به کسی بدهند که درباره ی ابهامات احتمالی و موضوعات مورد طرح پرسش هائی مطرح کنند و پاسخ های لازم را بگیرند ، با لبی خندان و قیافه ای بشاش از این که توانسته اند با تحویل مشتی مطلب کلیشه ای و مطالبی که بارها و به کرّات از تریبون همایش ها و نشست ها و ... تکرار شده اند و دیگر مطرح کردن آن ها برای مستمعین جذابیّتی ندارد ... به زعم خود جلسه را به خوبی و خوشی اداره کنند ، پایان همایش را اعلام می کنند .
4. عدم حضور اکثریت قریب به اتفاق مسئولان و مدیران در همایش های فرهنگی و هنری ...
همایش های فرهنگی و هنری که گاهی با تلاش های مجدانه و بی دریغ اعضای انجمن های فرهنگی و هنری و با هدف ارتقاء سطح دانش و بینش عمومی و اشاعه ی فرهنگ و هنر در جامعه برگزار می شوند ، اکثراً مورد بی مهری و بلکه بی توجهی مسئولان قرار گرفته و به رغم ارسال دعوتنامه برای تک تک آن ها از حضور در این همایش ها دریغ می ورزند و موجب دلسردی و سرخوردگی برگزار کنندگانی می شوند که اکثراً از اقشار جوان جامعه بوده و به حمایت های بزرگان و حداقل تشویق و ترغیب آن ها دل بسته اند و انتظار دارند دست نوازش آن ها را بر سر خود احساس کنند .
عدم حضور مسئولین و بزرگان این شهر در همایش های فرهنگی و هنری ، صرفنظر از تأثیر سوئی که در روحیه ی برگزار کنندگان این گونه همایش ها بجای می گذارد ، مبین این واقعیت تلخ و ناگوار است که آن ها به مقوله ی فرهنگ و هنر ، بعنوان یکی از ارکان اساسی توسعه ی انسانی و عوامل موثر در ارتقاء بینش و معنویت جامعه ، بها نمی دهند و چه بسا با مفاهیم ارزنده ی فرهنگ و هنر بیگانه اند .
در خاتمه امید است ، مسئولان ذیربط و متولیان و دست اندرکاران همایش ها و نشست های رسمی مراتب فوق را به منظور رفع نواقص مورد اشاره و برگزاری هرچه بهتر همایش ها مد نظر داشته باشند.

دل، ای رفیق، بدین کاروانسرای مبند / که خانه ساختن آیین کاروانی نیست

به نوبت نشسته ایم همه . در صف وداع این دار فانی ، از پیر و جوان ، زن و مرد ، شاه و گدا ... «انا ... و انا الیه راجعون ». و معلوم نیست در کجای لیست سیاه عزرائیل قرار گرفته ایم و کی « نفیر نام تو از نای ناعیان خیزد » . و اگر فکر می کنی می توانی نام خود را در این لیست ، اندکی حتی ، پس و پیش کنی سخت در اشتباهی ، ملک الموت ، از ثانیه اش نمی گذرد حتی و سر وقت بر بالینت حاضر می شود برای قبض روح . همچنین اگر مجهزترین و مقتدرترین محافظان را برای حفاظت از خود ، به خدمت بگیری و یا خود را در پناه حصارهای حصین و دیوارهای آهنین محصور کنی ، نمی توانی از حضور این فرشته ی فعال بر بالینت جلوگیری کنی . بنابراین باید همیشه و همه وقت خود را برای یک سفر بی بازگشت آماده کنی و از حضور سرزده ی پیک مرگ یکه نخوری . آنچنان که دیگر کاری نکرده ، حسابی تصفیه نشده - نمازی نخوانده ، روزه ای نگرفته و ... نداشته باشی که ملک الموت در صورت حضور در بالینت ، هرگز این فرصت را به تو نخواهد داد و خواهش تو را حتی برای لحظه ای تأخیر نخواهد پذیرفت . چرا که او مأمور است و معذور ...
گویند مردی با عزرائیل از در دوستی درمی آید و پس از چندی مراوده و محبت و مودت ، از او می خواهد ؛ به پاس سال ها دوستی و رفاقت با وی ، لحظه ی مرگش را حداقل چند ماه قبل به وی اطلاع دهد ، تا بلکه بتواند با استفاده ی از این فرصت ، امور دنیویش را سامان بخشد ، قرض هایش را ادا کند ، فرایض عقب مانده اش را بجای آورد ... و در نهایت با توبه و انابه ، به درگاه احدیت ، برای خود طلب آمرزش کند . عزرائیل خواهش دوستش را می پذیرد و به او قول می دهد چنان کند که او می خواهد ! سال ها از این ماجرا می گذرد ، تا روزی عزرائیل بربالینش حاضر می شود و از او می خواهد دعوت حق را لبیک گوید و با دل کندن از دنیا و ما فیها ، آماده ی سفر آخرت شود . دوست عزرائیل که از حضور سرزده ی او یکه خورده است ؛ با یادآوری عهد و پیمانی که با وی بسته است ، از اینکه روز مرگش را قبلاً به او اطلاع نداده از وی گله مند می شود و لب به شکوه و شکایت می گشاید . عزرائیل در حالیکه او را به آرامش دعوت می کند پاسخ می دهد : من به عهد و پیمانی که با تو بسته ام وفادار مانده ام و بر همین اساس نزدیک شدن روز مرگت را نه یکبار که چندین بار به تو گوشزد نموده ام . مرد با تعجب می پرسد : کی و کجا به من گوشزد کرده ای ؟ عزرائیل می گوید : در سال فلان جان همکلاسی ات را گرفتم و تو جسم بی جانش را بخاک سپردی ، کمی بعد همکارت را قبض روح کردم و تو در مراسم تشییع و تدفینش شرکت کردی ، آن گاه برادرت را به دیار نیستی فرستادم و تو در سوگش نشستی و در فقدانش اشک ریختی و ... و ده ها مورد دیگر که هر یک می توانست هشداری باشد برای تو که بالاخره تو هم رفتنی هستی . و آیا این همه برای تو کافی نبود که از خواب غفلت بیدار شوی و به فکر تهیه ی ره توشه ای برای سفر آخرت باشی ؟ حال که تو این هشدارها را جدی نگرفتی و از فرصتی که در اختیارت بوده استفاده نکردی تقصیر من چیست ؟ . بنابراین دیگر تکلیف از من ساقط است و فرصتی برای تو باقی نمانده و لحظه ی وداع این دارفانی فرا رسیده است . پس دیدار به قیامت...- الا که عمرت به هشتاد رفت . مگر خفته بودی که برباد رفت ... ما انسان ها آن چنان سرگرم تماشای جاذبه های فریبنده ی دنیوی هستیم که گذر عمر را احساس نمی کنیم و برق درخشنده ی دنیا آن چنان ما را خیره می کند که قادر به درک واقعیت مرگ نیستیم و فراموش می کنیم که چونان مسافرانی هستیم که دیر یا زود به وطن اصلی و ابدی خود باز خواهیم گشت و از یاد می بریم که دنیا جاودانه نیست و در آن برای ما مهلتی تعیین شده است که هر لحظه به پایان آن نزدیک تر می شویم و ساعت ها در روزها ، روزها در ماه ها ، ماه ها در سال ها و سال ها در عمر آدمی شتابان می گذرند و آن چه برای او باقی می ماند کارنامه ایست از دقایق و ایام زندگی و نامی که ... خدا می داند ... ؟

ملاقات با برخی از مسئولان : آرزوئی است دست نایافتنی برای شهروندان

آنچه که سال هاست ، به بوته ی فراموشی سپرده شده و دیگر نه مسئولان از آن حرفی به میان می آورند و نه مردم ، پی گیر مسأله هستند ، مقوله ی : « ارتباط مسئولان با مردم » است . سابق بر این ، در این شهر ، نمایشنامه ای تحت عنوان : « جلسه ی پرسش و پاسخ » به صحنه می رفت که در آن شماری از شهروندان نقش پرسشگر و چند نفری از مسئولان ، نقش پاسخگو را ایفا می کردند . در این نمایشنامه ، برای اینکه مسئولان نقش خود را به درستی ایفا کنند و از شر پرسش های بی مورد و خارج از موضوع مردم در امان باشند ، مسئولیت کارگردانی نمایشنامه را به فرد محترمی می سپردند ، که قبلاً در این زمینه ، تمرین های لازم را انجام و میزانسن های مختلف را گرفته بود . لذا قبل از شروع برنامه ، یک تکه کاغذ ، به هریک از تماشاچیان ! می دادند و به آن ها تأکید می کردند : پرسش های خود را فقط و فقط روی آن کاغذ بنویسند و از پرسش های شفاهی و دردسر ساز جداً بپرهیزند ، کارگردان محترم ، پس از دقایقی ، کاغذ ها را جمع آوری می کرد و چند تایی را که با استانداردهای از پیش تعیین شده مطابقت می کردند ، انتخاب و از تریبون قرائت می کرد و مسئولان نیز ، با پاسخ های کلیشه ای و اغلب بی ربط ، پرسشگران را با مهارت و سرعت زاید الوصفی ، مات می کردند و صحنه را پیروزمندانه ترک می گفتند .
اما چند سالی است که نه تنها بساط این جلسات به کلی برچیده شده و دیگر خبری و اثری از آن ها نمانده است ، بلکه ملاقات های عمومی مسئولان نیز ، تا حد قابل توجهی رنگ باخته و دسترسی سهل و آسان به آن ها روز به روز غیر ممکن می شود .
به رغم شعارها و ادعاهای ، برخی از مسئولان ، مبنی بر اینکه درهای دفترشان همیشه به روی مردم باز است و هیچگونه محدودیتی در مراجعه شهروندان و طرح مشکلاتشان وجود ندارد و اینکه به کلیه ی مدیران دستور داده شده ؛ در ساعات اداری جلسه تشکیل ندهند و با حضور مستمر در دفاتر خود ، پاسخگوی مشکلات و مطالبات مردم باشند ... در عمل رنگ باخته و به جرأت می توان گفت : که ملاقات برخی از مسئولان برای شهروندان به اندازه ای صعب و سخت و طاقت فرساست که گذشتن از هفت خان رستم ، به مراتب از آن آسان تر است . برخی از مسئولان ، بویژه مسئولان ارشد شهرمان ، حتی از دادن وقت ملاقات برای افرادی که هدفشان از ملاقات طرح مسایل عمومی ، گزارش نیازها و نارسایی ها و  ارائه ی پیشنهادات لازم در زمینه ی توسعه شهر وجبران عقب ماندگی هاست ، امتناع می ورزند و این افراد را ماه ها در پشت درهای بسته به انتظار نگه می دارند . البته بنده و دوستان بنده در مورد این ادعا مدارک زنده ای داریم که در صورت نیاز ارائه خواهد شد . لازم به ذکر است که برخی از مدیران ، ظاهراً یکی از روزهای هفته را برای ملاقات های عمومی تعیین می کنند ، اما اغلب آن ها به بهانه های مختلف در روز ملاقات بطور مرتب در دفتر خود حضور  نمی یابند و در صورت حضور ، بیش از چند نفر آن هم برای چند دقیقه به حضور نمی پذیرند . 
واقعاً معلوم نیست این دوستان ، از رابطه ی خادم و مخدومی ، چه تصویری در ذهن خود دارند و  ولینعمت های خود را از چه منظری به تماشا نشسته اند و هدفشان از این همه بی توجهی و بی مسئولیتی در قبال آن ها چیست ؟ گوئی این ها فراموش کرده اند که هر چه دارند از مردم دارند و در اصل این مردم هستند که آن ها را به خدمت گرفته اند و به آن ها حقوق می دهند . و گوئی از یاد برده اند که فلسفه استخدام آن ها صرفاً خدمت به مردم ، کاستن از بار مشکلات و پاسخگوئی به خواست ها و نیازهای بحق و قانونی مردم است و اگر مردم نبود ؛ این پست ها و میزها و مقام ها و این القاب و عناوین هم وجود خارجی نداشتند .
توجه به این واقعیت نیز حائز اهمیت است که هزینه های دولت و نظام اداری از بودجه ی عمومی و در واقع توسط همین مردم تأمین می شود . بنابراین بی توجهی به خواست ها و نیازهای این مردم که علاوه بر تحمل هزینه های اداری ، هزاران شهید و جانباز و آزاده به ساحت انقلاب تقدیم نموده اند ، گناهی است نابخشودنی و هیچ مسئولی حق ندارد ، با مخفی کردن خود از مردم و بی مسئولیتی و بی تعهدی در قبال آن ها شهروندان را با کوه مشکلاتشان بحال خود رها کند .
باز تشکیل جلسات پرسش و پاسخ ( به مفهوم واقعی کلمه ) و تسهیل در ملاقات های عمومی مسئولان خواست قلبی مردم شریف مراغه ، از مسئولان ، بویژه معاون استاندار و فرماندار ویژه شهرستان مراغه می باشد که امید است ، این دو مهم مورد توجه ویژه ی ایشان قرار گیرد .